زندگی از جنس خاک

 

بعضى وقتها با خودم فکر مى کنم زندگى در بیابان با زندگى در محله هاى قدیمى شهر بزرگى که دم از آبادى و پیشرفت مى زند چیست ؟ بیابان را خاک احاطه کرده است خوب مسلما این یک امر طبیعى است بیابان از ازل پوشیده از خاک بوده است ، اما آدم وقتى از کوچه هاى محله هاى قدیمى شهر عبور مى کند از آدم بودن و ساکن بودن در شهر خجالت مى کشد وقتى که زنده ایم با گرد و خاک و لجن و تعفن سر و کار داریم وقتى که مردیم زیر خروارها خاکیم این چه زندگى که مردمان محله هاى قدیمى این شهر دارند؟  

 

ساخت و ساز روز به روز زیادتر اما خاکهاى محله ها کماکان باقى ، هر جا که چشم آدمیزاد به آن برخورد کند خاک اندر خاک مى بیند ،مطمئنم کسی در این محله ها گم نمی شود یک علامتی برای گم نشندن هست٬ تا دلتان بخواهد نشانه و ردپاى آدم ، سگ و گربه ، تایر ماشین ، موتورسیکلت و حتى بهترین مکان براى زیستن موشها ..!! 

 

اگر ساخت و ساز ، تجدید بناى خانه هاى قدیمى در کار نبود هیچ آبادى و رونق خاص دیگری در این محله ها دیده نمى شد ، از بس مردمان این محله ها خاک خورده اند که دیگر زندگى آنها مبدل شده به یک نوع زندگى خاکى – بیابانى در لابه لابه ى جایى که امروزه شهر خطاب مى شود . هنوز مشخص نیست کجا و کدامین محله هاى تازه آباد شده چند تا جاده و کوچه ى آسفالت نشده دارند ! همینقدر مى دانم چون گاه از این محله های قدیم شهر گذر مى کنم و مى بینم .  

 

از آدمهایى که قریب سى سال شعار زیستن مسالمت آمیز و بهتر زیستن را سر داده اند و در نتیجه عمر آنها سپرى می شود در رنج و درد ٬ چه باید گفت به آنهایی که مسول رنج مردمانند!. در بین آدمهاى این محله کارمندان ، کاسبان ، کودکان مدرسه اى ، فرهنگی و ...همه جور آدم زندگى مى کند که براحتى مى توان گفت حتى جرأت کفش واکس زدن را نیز ندارند ، خوب مسلم است یک قدم برنداشته کفش با توده اى از خاک قاطى مى شود . این هنوز بوى زمستان از راه نرسیده است ، زمستان ها که باید با احتیاط از کوچه و خیابان عبور کنند چون نه تنها با توده اى از خاک بلکه با توده ى گل و لاى قاطى خواهند شد .      

    

 

فکر کنم ظاهرا آدم هاى خوش تیپى مثل من و شما که بالا شهر زندگى مى کنیم بعید مى دانم زندگى ما را خاکى کرده است یا خاکى کرده باشد ، اما وقتى به چنین محله هایى برمى خوریم یا از این قسمت ها مى گذریم تنها چیزى که در ذهمنان خطور مى کند "ساده و تواضع" دو واژه واقعى آدمهاى خاکى این محله ها هستند که به قول یکى از محله نشینان دیگر از این زندگى شبه گورستان خسته شده ایم از سادگى و متواضع بودن ما به حد کفایت شعار داده شده است، باید طومارى امضا کرد و بدست شهردارى و محیط زیست و مشتى مسولان(..)کفایت بدهیم که ما را از این وضع اسفناک خاکى نجات بدهند٬ وضعیت و امکانات ما سر و سامان بگیرد . شاید این راه حل نتیجه ای داشته باشد یا نداشته باشد ...اما بهتر از دست رو دست گذاشتن و خاموشی مطلق را زیستن ! 

 

اما آیا واقعا، دیدن این چهره هاى خدشه دار در وسط شهر یک استان بزرگ٬ضایع و کریه نیست ؟!