سرپناهی از جنس خودمان

 

وقتى از یک کودک مى خواهیم خانه اى را برایمان نقاشى کند ، خانه اى را ترسیم مى کند که دیوار – سقف- در و پنجره حتى دودکش داشته باشد تا بحال خانه اى را بدون سقف - در و پنجره نقاشى نکرده اند٬ مسلما مشخص است که کودک خانه را بدون اینها در ذهن خود تجسم نکرده است . شاید هرگز تصوری از خانه اى با کارتن و مقوا و پتو در ذهن خود ترسیم نکرده است . اما در همین میان در زندگى واقعى ما کودکانى در شهرهاى مختلف کشورمان هستند که رویاى دیدن خانه اى با سقف را حتى در نقاشى ها نیز از دست داده اند .   

 

                                      

 

 

آنان را مى بینیم در میدانها ، مکان هایى زیر پل، کنار مترو، معابر عمومى و... از کنارشان گاه با دید ترحم و شفقت با انداختن چند تومانى در بساط پهن شده و مندرسشان مى گذریم و گاه گوش و چشم ما را یارى نمى دهند و بى تفاوت مى گذریم.  آنان از ما هستند از همین سرزمین مثل ما شهروند اما با این فرق که ما در فصل سرما وقتى آسمان رو به تاریکى مى رود و از ترس و دلهره ى سرما مجبور مى شویم قدمهایمان را تند تند برداریم تا بجایى بنام خانه برسیم ، خانه اى سقف دار ... در این هواى سرد در خانه هایمان نشسته ایم و با نوشیدن چاى گرماى دلچسب آن را مزمزه مى ‌کنیم، ولى عارف و طاهر و مهین و غیره ... خانه اى از یک تکه مقوا یا یک پتوى پاره شده دارند و سرما تا مغز استخوان آنها را مى سوزاند و شب تا سحر را در خانه ى بنام کارتن خوابى مى گذراند چقدر باید سوزناک و وحشتناک باشد .   

 

براستى که دیدن منظره هاى کارتن خوابى وحشتناک ترین نوع زندگى است که مى توان تصور کرد، آنهم دیدن کودکان کارتن خوابى! متوجه شده اید وقتى این کودکان مى خندند و دستشان بسوى ما دراز مى کنند اصلا دیدن خنده بر لب هر کودکى ظاهر زیبایى مى تواند داشته باشد اما این خنده بر لب آنان تاثیر بدى دارد . کاش نمی خندیدند . چرا می خندیدند ؟ چه چیزی باعث شادی شان می شود ؟ نمی دانم . نمى دانم ... اما در گوشه خنده این بچه ها عمق دردشان را مى توان دید مى توان فهمید زجر و عذابشان . خیلی تحمل نگاهشان برایم سخت بود . در نگاه این بچه ها یک چیزی بیشتر از سنشان دیده می شد .  

 

تصور اینکه چند نفر از جمعیت کلى کشور ما می توانند کودکان بدون سر پناه و غذا و لباس باشند تن آدم به لرزه در مى افتد . دختر یا یسر بچه چند ساله ای که برای برآوردن هر نیاز طبیعی کتک میخورد ، تحقیر میشود نگاهش به این دنیا چیست ؟ با خود فکر کردید چه پوست کلفتی دارد این آدم در سن ۳ سالگی .! چه آینده ای در انتظارش است ؟ کنار خیابان بزرگ مى شود ، از سطل زباله غذا مى خورد ،در  جوی آب حمام مى کند ، تنها سرگرمیش گدایی بوده و هست ، شاید یک روز تو همان خیابان از فرط سرما ، بیمارى سخت و قبل از اینکه کسى به دادشان برسد مى میرند!  یا اینکه تو همان خیابان برود زیر ماشین و برای هیچ کس مهم نیست که یک نفر از این جمعیت کم شده است .    

 

 

                                                    عکس از: مهدی کاویی

 

این پدیده ها ویژه یک فصل خاصى نیستند اما زمستان و هواى سرد... معضل را چندین برابر خواهد کرد. درست این فاجعه ها در عصرى دیده میشود که از انرژى هسته اى سخن مى گویند و هر آن سفارش بزرگان ممکلت ما توجه خاص به قشر محروم کشور است!  اما فاجعه هایى به بزرگى مرگ این کودک کارتن خواب در شبى برفى رخ مى دهد و دل بعضى از ما انسانها! را کمى به تپش وا مى دارد، سپس مسئولان تصمیم مى گیرند آنهم براى یک فصل فقط و فصلهاى دیگر را فراموش مى کنند ، باید مسئولان بپذیرند این پدیده سرما و گرما ندارد . وقت انکار نیست، وقت رسیدگى به علت نیست، علت را همه مى دانند گسیخته شدن روابط خانوادگى و فقر ،باید از این پدیده نوظهور در جامعه و جلوگیرى از رشد و گسترش آن، مقابله شود . 

 

این زندگى مشقت بار و آن چشمهاى یخ زده و مرگ و میر کودکان کارتن خواب و خانواده هایشان، از بى توجهى مسئولان سالیان سال است که فریاد مى زنند ، و دیدن صحنه ها ى متکرر مرگ و میر و حوادث ناشى از این معضل اصلا خوشایند نیست ... اگر بخواهیم به این فکر کنیم و ثابت کنیم که در دیگر جوامع به اصطلاح غربى معضل کارتن خواب وجود دارد، انکار نمى کنیم وجود دارد اما کشورهاى غربى تلاش مى کنند که این معضل رشد نکند، دولت هاست که از اینگونه افراد حمایت مى کنند راه حلهاى مناسب براى بهتر زیستن آنها را وظیفه خود مى دانند، از طریق سازمانهاى مختلف براى بیکاران حقوق بیکارى ، بیمه و غیره اختصاص داده اند که از این طریق بتوانند امرار معاش کنند و در ثانى این امکانات مانع رشد اینگونه معضلات خواهد شد و اگر هم باشد بندرت دیده مى شود . پپس فرق کارتن خوابهاى آنها با ما زمین تا آسمان است . کارتن خوابهاى ما نیازمند حمایت هاى دیگر هستند، آنها باید آموزش هاى لازم فنى و حرفه اى ببینند تا بتوانند پس از مدتى مستقل زندگى کنند و از بحرانى که در آن قرار دارند خارج شوند  

 

بالاخره اینکه هر کدام از ما دوست نداریم شهر یا کشورمان را با چهره کریه ببینیم ، دوست نداریم کودکى.. مادرى... فردى از افراد جامعه ى خودمان را در خیابانها ولگرد ببینیم ! بی پناه ببینیم ! دوست نداریم وقتى یکى از این کودکان کارتن خواب وقتى شدت سرما را تحمل نمى کند مى میرد و ما با انداختن کاغذهاى آبى سبز صورتى مسئولیت خود را تا تا اینجا ختم کنیم ! افراد پولدار که کم نیستند تو این مملکت بجاى هوا دادن سرمایه هاى کلان در امارات و کشورهاى دیگر ( البته خوش باش مانع خوشى شما نیستیم ) بیایید و یک کارهاى مثبت برای این افراد نیازمند انجام بدهیم موسسات خیریه جایگاه پناهگاه حالا هر نامى که بذهنت میرسد ٬ اما اقدامی مفید باشد . حد اقل کمى از معضلات کاسته مى شود ، شهر از این پدیده هاى نابهنجار رنگ و رونقى دیگر بخود مى گیرد ، گردشگران خارجى در ایران نفت خیز بجاى دیدن چهره هاى گوناگون معضل کشورمان با ذهنیتى زیبا و بیاد ماندنى از ایران خارج مى شوند و این سفرها بارها تکرار خواهد شد . 

 

چندین سال از عمر این معضل نمى گذرد ، اما کارتون خوابى و زندگى خیابانى به یکى از مهمترین معضلات زندگى شهرى تبدیل شده است . همه ما مى توانیم در مسئولیت جمع آورى و ساماندهى متکدیان وکارتن خوابها نقشى فعال داشته باشیم عین زنجیره هاى متصل بهم هستیم که فقدان یک حلقه از این زنجیره کار و فعالیت و تلاش در این زمینه را ناکام مى گذارد. شهردارى، نیروى انتظامى، بهزیستى، کمیته امداد و سازمان زندانها، صدا و سیما، بهزیستى، موسسات خیریه و ما شهروندان ...اگر تمام اینها وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهند مشکلات کارتن خوابها که نه اقامتکاه مشخصى و نه شغل مشخص شده اى دارند ، کاهش مى یابد.  بدینوسیله حق کرامت و عزت انسانى ،تلاش و کوشش و حق سرپناهى که نمونه هاى آزادانه ى شخصى اوست بدست خواهد آورد که همان حقوق اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى هر شخص مى باشد .  

 

آرى، تلخ و وحشتناک است این نوع زندگى . 

 

استخوان ها پوک است
و سرما سخت
فکر دیگر باید کرد
قلبها اندکی سنگ است
نرم باید کرد
چشم ها خشک است
اشک باید ریخت
دیگران هم هستند
چشم ها را باید شست
کودکان را، مادران را باید دید. 

 

 ربط : کارتن خوابها/بندرعباس/گزارش