خاطرات آنچه که گذشت و آرزوهای آینده ام

 

سپاسگذارم از خانم کوشا  " دخت کنگ "  و جناب آسک  عزیز که هر دو لطف داشتند و من را دعوت نموده اند که از یک سرى خط خطى هاى دفتر زندگى در سال گذشته و یک سرى آمال و آرزوهاى منحصر به فرد براى سال جارى 88 که در سر مى پرورانم ، در اینجا ...در همین دنیاى مجازى براى دوستان مجازى سطرکهایى را رنگین نمایم  . هر چند من طبعاً از خودم در طى دو سال وبلاگنویسى چیزى ننوشته ام اما ایده ى بسیار جالب و متنوع خانم قاسمى " دخت کنگ " مرا شیفته خود نمود تا سطورى را اینجا ثبت نمایم .    

 

در زندگى از خیلى چیزها برخوردارم ...خیلى چیزهایى که مى توان راحت نشست و موفقیت هاى متعددى را یک آن برآورده کرد ، اما من برخلاف همه اینها چشیدن طعم موفقیت را در زندگى با تلاش و کوشش شخصى خود بسیار دوست میدارم . پله ها را یکى یکى طى مى کنم یعنى براى صبر و طاقتم از خداوند سپاسگزارم ، تازه اگر هم شده بر روی همان پله آنقدر مى ایستم تا بتوانم با موفقیت پا را براى پله ی بعدى بالا ببرم . براى بهتر بودن شکست ها و موفقیت هایم را همیشه الگو و سرمشق قرار مى دهم .  

 

و اما .... 

 

آنچه که گذشت :   

 

من به اینجا رسیده ام ، شامخ و راسخ ایستاده ام و امروز آنقدر به خود مى بالم که شاید روزى مجسم نمى کردم که بتوانم پل یاس و نامیدى را شکست بدهم و با اینها در میدان سخت و پرمشقت دنیاى صد چهره بجنگم آنهم تنهاى تنها پس از اینکه همیشه کلمه " نه" را مى شنیدم . بارها به من گفته اند کم و کاست تو چیست ؟ من هم جواب داده ام بر پاهاى خود ایستادن و مقاومت کردن و در نهایت رسیدن به اهدافم و چشیدن طعم موفقیت با دست پخت پر رنج و مشفت خودم لذت بخش تر است ..تا به سهولت موفقیت را چشیدن .  

 

13 بدر نحس 87 اولین تصادف وحشتناک علت هم سرعت و سر به سر هم گذاشتن در جاده ى سریع و سیر که ساعتها بعد از به خود آمدن باور نداشتم که من سالم هستم !   

 

لقب بهترین کارمند سال 87 در کل منطقه (البته نه در استانم !) بهترین افتخارى بود که به لطف خداوند نصیبم گردید و تلاش مى کنم که این افتخار و لفب را براى همیشه زنده نگه بدارم .  

 

فوق لیسانس و دریافت مدرک افتخار آمیز از کمبریدج لندن براى پروژه تحقیقاتى بنادر و کشتیرانى که پس از دوسال و اندى تلاش در نوشتن و تحقیقات آن، بالاخره در سال 87 موفق به دریافت این مدرک افتخار آمیز شدم و این بهترین ها ى سال 87 من بود .   

 

ادامه اهداف سابق و آنچه در ذهن مى پرورانم :    

 

دنیای معصوم کودکان بهزیستی من را جذب خود کرد- لهذا بی تفاوت نتوانستم بگذرم ، همکارى در تجهیزات خوابگاه دانش آموزان بشکرد ، مشارکت در پروژه ى تفریحى سد موردون در روستاى موردون بشکرد ، همکارى در احداث مسجد دو راهى بهمنى میناب ، و ... از جمله اهدافى هستند که از سالهاى قبل شروع شده که تا نهایت امسال امیدوارم که به آمال و آرزوهایم برسم . 

 

 

حاشیه ها : 

 

هر روز زیستن خود یک تجربه است ٬ هر شکست بمعنای یأس نیست ٬ هر شکست بمعنای کوشیدن تا رسیدن به موفقیت است .    

 

تغییر و تحول ...به این دو عبارت اعتقاد دارم .   

 

پس از آن حادثه ی ماشین سواری جنون آور دوست عزیری گفت و بارها تکرار مى کند هرگز با سرعت بیش از 80 رانندگى نکن ! اطاعت قربان . اما اصلا چرا عجله در رسیدن ! 

  

تصمیم دارم وقت هاى بیشترى را با خانواده بگذرانم ، از گردهمایى هاى خانوادگى ، و مشارکت در تفریحات خانوادگى سهمی داشته باشم .    

 

سکوت را دوست دارم ، خلوت را دوست دارم ، تنهایى بهترین یار من است ، ساعتها را گذراندن در یک جاى دور زیر یک درخت بلند قامت و تامل کردن و خیره شدن به پیرامونم لذت بخش است ، اما تصمیم دارم در این باره ها نیز تجدید نظر کنم !    

 

گاهى وقتها این مهربانى هاى بیش از حد کارها دستم مى دهد در این باره نیز تجدید نظر خواهم کرد!    

 

به کسانى که در حق من بدى کرده اند در صورتیکه من آنها را مطلقاً و مطلقاً نمى شناسم !! از خداوند میخواهم آنها را ببخشد ، و به راه راست هدایت کند ! و گفته باشم که :( ان بعض ظن اثم) .   

 

غرور و تکبر هرگز در قاموس نامه من مفهومى نداشته و نخواهد داشت.

 

دوست ندارم فقط ظاهر من خوانده شود ، دوست دارم در عمق باطنى من شنا کرده قضاوت کنند .!    

 

مهربانى و دلسوزى ، همیارى و همکارى با مردمان مستضعف یکى از برنامه هاى اصلى و اهداف زندگیم بوده و هست و امیداوارم که خداوند همیشه مرا یارى فرماید که در این راستا کم و کاستى نداشته باشم .   

  

هرمزگانى بودنم یک افتخار است .   

 

 

ربط۱: من هم از دیگر دوستان محترم وبلاگ نویس دعوت مى کنم که تغییر و تحولات خود را در چند سطرى بنویسند .    

          سکوت شبانهاز عشق چیزى بگودختر خلیجدهتلهرمز نو - حباب - ذهن زیبا -  

 

ربط۲: از دوستانى هم که وبلاگ ندارند اما همیشه لطف مى کنند و مطالب من را مى خوانند، دعوت مى کنم در صورت تمایل زیر همین مطلب در قسمت کامنت ها این سرنوشت ها رو ادامه بدهند!