از جیب همدیگر پول در بیاوریم !!!

 

نزدیکى میدان تره بار منتظر جمعى از دوستان بودم و در همین اثناء به تکاپوى مردم پیرامونم خیره شده بودم ، چیزى که توجهم را جلب کرد دیدن حالت منتظره ی تعدادى از مرد و زن با بچه هاى قد و نیم قدشان در ایستگاه که وسایلشان را روی زمین گذاشته و به نوبت، یکی از آنها می‌ایستاد و کشیک آمدن تاکسیهاى کرایه کشى می‌داد و هر بار نومیدتر از قبل به ماشین‌های بعدی چشم می‌دوختند. انتظار آنها نه به دقیقه بلکه به ساعتها خلاصه شد . در همین دور و بر مسافرانى بودند که تحمل این همه انتظار و پختن زیر این گرماى طاقت فرسا را نداشتند و برخی رانندگان نیز که تعدادشان قابل توجه!!! بود، گوش‌هایشان تنها کلمه دربست را می‌شنید و یا پاهایشان در صورت شنیدن مبلغی درشت برای مسیری خُرد یا حتى یک ساعته، به سمت پدال ترمز می‌رفت ! . ناگفته نماند که اغلب رانندگان تاکسى بجاى سوار کردن مسافران در ایستگاهها در سطح شهر بدنبال مسافران دربستى مى گردند . شاید حکایت کمبود تاکسى ها ... رانندگان و کرایه تاکسیها یک سوژه آنقدر تکرارى شده است که راننده های تاکسی بدلخواه هر قدر که خواستند از مسافر کرایه می گیرند ٬ بدلخواه مسافر حمل و نقل می کنند٬ بدلخواه کار می کنند و.... 

امـان از وقتى که بنزین نداشته باشى و بخواهى با وسایل حمل و نقل عمومى بیرون بروى !! یا امان از اینکه وسیله نقلیه از خودت داشته باشی اما نتوانى از آن استفاده کنى . امان از وقتی در صف انتظارهاى طولانى، و نبود جایگاه مناسب براى نشستن در سرما (سرما را هم خدا نصیب استان ما نکرده!) و گرما که سوزش شدید آفتاب توی این گرمای ۴۰- ۴۵ درجه که بخوره توی سرت ، اونهم با این شلوغی و کثیفی و هیاهو ، دیگر مجالی برای فکر کردن برایت باقی نمیذارد . مجبور مى شویم تا برای یک مسیر دو کورسی، هزار تومان هم اگر مطالبه کنند باز هم پرداخت کنیم !  مجبور مى شویم مسیر چند قدمى را دربست سوار بشویم . تازه اگر راضی بایستادن هم باشیم اما راننده های تاکسی انگار ایستادن ما را نادیده می گیرند و می روند به سراغ گروه دربستیها !. تازه بعضی وقتها تعداد انگشت شماری از راننده ها مرام و عنایتشان شامل حال خانمها می شود و آنها را از حداقل از لیست انتظار حذف می کنند ...!

با خودم فکر میکردم یک خانواده چند نفره که نمى تواند دست به جیبش بکشد و ماشین دربست کرایه کند باید تا چند ساعت دیگر منتظر وسیله نقلیه بماند و منتظر دست کـــــى باشند ؟! روستاییان که برای فروش محصول کشاورزی خود به شهرها روزی یکبار تردد میکنند٬ همچنین مسافران و مخصوصا کارمندان و دانشجویان که مجبور به تردد روزانه از محل اقامت تا محل دانشگاه یا کارشان هستند چرا هزینه های اضافی حاصل از افزایش قیمت کرایه ها را تحمل کنند؟! .

آیا این افراد به انتظار دستى باشند که فشارها را بر این قشر آسیب پذیر هر روز زیادتر مى کند !؟ منتظر دستى بماند که رانندگان تاکسى نیز مجبورند فشار گرانى را به یکدیگر تحمیل کنند و پول از جیب یکدیگر بکشند ! راننده ها از تورم زندگى نالانند و به قول راننده ها ما این حق را به خودمان مى دهیم که در قبال این تورم ما هم قیمت کرایه ها را بالا ببریم !

سناریو تاکسیهاى شخصى و ثابت نبودن یا موحد نبودن نرخ آنها با نرخ کرایه اتحادیه تاکسیرانی٬ کمبود وسایل نقلیه و تغییر کرایه ها توسط رانندگان بدون هیچ رقابت و نظارتى از طرف مسولان ،خوب باعث مى شود وقتى هیچ حساب و کتابى نباشد و کرایه ها بدلخواه در حال تغییر باشند مجبوریم این فشار گرانى را تحمل کنیم . ! چه خبره ؟! این معادله ببخشید این معضل٬ راه حل٬ تورم ٬گرانی٬ امنیت ٬کرایه ها بدلخواه بالا و پایین٬ مردم٬ نیاز٬ بله نیاز ...مردم نیازی به پاسخ دادن سوالاتشان ندارند اگر می شود حداقل کاری برایشان انجام بدهند ...!

                                    

          

                         کى خواهد آمد When It Will Come عکس از : K.K. Agraval