هرگز بدنیا نمی آیند!!

 

چند وقت پیش براى انجام یک سرى آزمایشات طبى به آزمایشگاه رفتم ، من که آخر نفهمیدم رابط بین سر درد احیانا جنونى من ! و عمل لیزک چشم من با اجراى آزمایش ستیسکن سر و M.R.I چه می تواند باشد ! حال منم عجیب شده ...اگر میدونستم که احتیاجى به آقا دکتر نبود ! من هم چقدر اینروزها نامفهوم شدم ! . به هر حال باید در صف انتظار مى نشستم و تا آزمایش خواسته شده را انجام میدادم . در این مکان احساس میکردم همه افراد حاضر براى موضوعى واحد و مشترک در اینجا حضور دارند بطوری که اکثر افراد در این مکان با خیال راحت از خصوصى ترین ترین بخش زندگى شخصى شان حرف مى زنند در واقع یک نوع همدلى مشترک که در یک لحظه اتفاق مى افتد در این آزمایشگاهها و سونوگرافى ها مى توان دید .

مورد جالبى که دیدم خانم بغل دست من به شدت مضطرب بود و مرتب ناخنهایش را مى جوید و بیقرار جواب آزمایشش بود ، پسر کوچولویش که حدود سه سال داشت خیلى شیطنت مى کرد اما چشمهاى زیبایش و روح معصومش چیزى دیگر را مى گفتند . خلاصه موضوع این بود که این خانم براى جواب آزمایش باردار شدنش آمده بود . خوف و اضطراب او از باردار شدن مجددش بود چون هیج رغبتى براى باردار شدن نداشت برعکس شوهرش که تمنای یک فرزند دیگر را میکرد! . این خانم تا به حال سه بار عمل سقط جنین انجام داده بود ! سه بار ! سه بار نفسى را خفه کردن ! سه بار روحى که تازه بین خون و احشاء مادر میدمد آن را با دستهاى خود خفه کردن ! سه بار جنین بیگناه را بی سبب از بین بردن !! براى من خیلى سخت و دردناک بود شنیدن این ماجرا اما این خانم آنقدر براحتى تعریف میکرد انگار که آب مى نوشید نه اینکه سخن از قتل یک روح یک نفس یک جنین خود مى گوید. سقطهای متکرر او آنچنان راحت و ساده هم نبوده ٬ ولی این بار را بیشتر از بارهاى دیگر مى ترسید زیرا سه سقط متکرر با فاصله هاى سه ماه میان هر سقط قبلی! و این بار هم با فاصله اى کمتر از چهار ماه باردار شدن دکتر او را از باردار شدن و سقط عمد پرهیز کرده بود و هشدار عوارض وخیم را به او داده بود ! عوارضش هم ....

بمحضی که اسمش را صدا زدند با دلهره رفت ....پاکت را گرفت و با دستهایى لرزان بازش کرد و نگاهى سریع به آن انداخت و ناگهان چنان گریه اى سر داد که همه به طرفش برگشتند ! مردى که با اولین صداى گریه این خانم بسویش آمد شوهرش بود ! پسرک کوچولو مات و مبهوت به مادر خیره شده بود و ترس و چهره ی مضطرب این کوچولو توجه همه را به خود جلب کرده بود ٬ او را بغل کردم تا شاید آرام شود . خانم گریه کنان تا مى توانست به شوهر و اجداد شوهرش فحش و ناسزا مى گفت به اندازه اى بد و بیراه مى گفت که بنظرم اجداد به گور شده شوهرش نیز از این ماجرا با خبر شده بودند ! تنها کلمه ای که تکرار می کرد نمیخوامش !!

قضیه این خانم من را به یاد یکى از آشنایان قدیمی انداخت... ۲۰ سال و اندی از ازدواجش مى گذرد هنوز بچه دار نشده. براى بچه دار شدن انواع و اقسام راهها را امتحان کرد.... از زیارت اماکن مقدس ، با رهن دادن خانه اش براى پرداخت هزینه هاى دکتر و علاجش ،از فروختن طلا و مجوهراتش،  از وامهاى گوناگون حتى کمک افراد خانواده اش براى تکمیل علاجش ٬ ولى نتیجه ندیده است . اما هرگز امید به خدا و اعتماد به نفسش را از دست نداده است و بنظر من امید ٬ اعتماد و صبر برای هر کاری لازم است .

و اما محصول ناخواسته رابطه جنسى که یک نسل کشى پنهان و فرزندانى که بی دلیل زاده مى شوند و سقطهاى متکرر صورت مى گیرد ... و و و  در حالیکه این اشخاص با خیالى راحت به زندگى ادامه میدهند چقدر باید تصورش سخت باشد...!

تلاشهای متفاوت ٬ یکى تلاش مى کند بهر صورتی که شده این نعمت را بدست آورد و دیگری کسانى هستند که توانایى و صلاحیت بچه دار شدن را دارا میباشند اما تمایلى به داشتن فرزند از خود نشان نمیدهند ! . خداوند این نعمت غنى را بسهولت براى برخى از زوجین مى دهد که قدرش را نمى دانند و برخى را از این نعمت محروم  !

از دیدن این مورد در آزمایشگاه و مواردى مشابه که در آنروز حدیث خانمها بود... هنگام برگشت در بین راه با خودم به بچه هایى فکر مى کردم که بدون اینکه کسى بخواهد، به دنیا مى آیند و بچه هایى که با سالها انتظار و معالجه ، هرگز بدنیا نمى آیند …

خدایا همه ما محتاج لطف و عنایت تو هستیم .........

 

                          

             

   

                    

              

 

 

نظرات 63 + ارسال نظر
وحدانی جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:03 ب.ظ http://goranaz.blogsky.com

سلام و نخسته دادای عزیز

تو نظر دهی قبلی از بس این عکس ها دلخراش و تاسف بار بود که اصلا فراموش کردم حالتون رو بپرسم
الان حالتون چطوره ؟
امید وارم که هر چه زودتر سلامتی شما رو ببینیم و انشاالله که همیشه تنتون سالم و پایدار باشید

حضور عاشقانه
روزای خوبی داشته باشید

سلام و نخسته شما ...
خواهش میکنم ...شما لطف دارین .
به لطف شما دوستان ...بهترم .
ارزوی موفقیت برای شما و خانوادتون .
شاد باشید

صابری جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:53 ب.ظ http://lengehkarate.blogfa.com/

سلام دادا
خسته نباشید اگم به شما

سلام آقای صابری ...
شما و تمام بازیکنان تیم کاراته تبریک و خسته نباشید می گویم ...
همیشه سربلند بمانی

همشهری جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:25 ب.ظ

سلام
شما این تصاویر را به خاطر این میاورید تا بیشتر بیننده داشته باشید
ولی واقعا از این عمل برهیز نمایید و
ممنونم

سلام همشهری
اگر امار وبلاگ من با گذاشتن تصاویر بالا می رود...از فردا این وبلاگ پر از عکس میکنم !

ص جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.m-baba.blogfa.com

سلام نمیدونم چی بگم منتظر حضورت هستم بنگری جان

سلام
بله ...کاملا در حیرت میمونی چه بگی !
تشکر از تشریف فرمایی ..
شاد و موفق باشید

پتروک شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:40 ق.ظ http://potorook.blogsky.com

سلام
واقعا متاثر شدم
به کدامین گناه ........

من هم اولش اونارو لعنتشون کردم اما بعد از اون که اروم شدم با خودم گفتم اخه چطور ممکنه یک مادر تا این حد قسی القلب باشه ومطمئنم خودشون هم خیلی عذاب کشیدن .
به هرحال باید دید اونا چه شرایطی داشتن وچرا این کارو کردن .

قتل نفس که هیچ توجیهی نداره نمی دونم .. قاطی کردم
.. حالم بدشده ...........

سلام خدمت پتروک عزیز
سپاسگذارم از حضورتون ..

بله با شما موافقم . اما بنظر من قبل از تکوین جنین قبل از اینکه این فاجعه رخ بده چرا نباید جلو این کار را بگیرند. تحت هر شرایطی که باشند ....
اما قتل یک جنین یک نفس واقعا گناه ..گناهه . پروش او بمدت ۹ ماه تو شکم مادر و لحظه تولد اونو بقتل رسوندن چقدر گناهش کبیره میتونه باشه ..

شاد و موفق باشید...

کهره شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:24 ب.ظ

تمامش کن

کاش این معضل هم مثه مطلب من آغاز و پایانی داشت ...اما مشکل اینا روز بروز ادامه داره و گسترده تر از سابق ...

چشم اطاعت قربان ..

صدف شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:18 ب.ظ http://2tee.blogfa.com

سلام
عکس های متاثر کننده ای بود
به هر حال همیشه هر کسی اون چیزی رو که داره قدرش رو نمیدونه و برعکس کسی که از نعمتی محرومه در آرزوش می سوزه
خوشحالم با وبلاگت آشنا شدم
موفق باشی

سلام صدف عزیز
کاملا با شما موافقم ...
حدا این نعمت رو به هر کس نمیده اما باید از این نعمت قدردانی کرد...

همچنین تشریف فرمایی شما مسرور گردیدم ..
شاد و موفق باشید

حکایت شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:40 ب.ظ http://hekayat137.blogfa.com

سلام خدمت شما
بزرگترین انقلاب در کجا اتفاق افتاده است ؟ فجیع ترین جنایت درکدام محل به وقوع پیوسته است ؟ وحشتناک ترین جنگ در چه محل روی داده است ؟ بهترین اختراع در کجا ؟ عظیم ترین کشف درکجا ؟ . . .

شاید شما برای هر یک از پرسش های بالا جوابی داشته باشید و محلی تعیین کنید. ولی حقیقت این است که قبل از این که هر کدام از موارد فوق در جایی اتفاق بیافتد در تفکر بشر به وقوع پیوسته است؛ یعنی ابتدا تفکری به وجود می آید وسایر اتفاقات و مسائل، بروزات این تفکر است
با موضوع تفکر بروزم
از خواندن مطلبت وعکس واقعا اشکهایم بیرون اومد بندگان خدا بچه های مظلوم که براساس صیغه وروابز جنسی نامشروع بدنیا میاییند آخر وعاقبتشون تو دستشویهاست

سلام دوست عزیز

سپاسگذارم از تشریف فرمایی شما .

فکر و تفکر مردم اگه نباشه واقعا کاری انجام نمی گیره اما تفکر یا همون فکری که بر اساس منطق باشه ...

نعمت خدا را به این شکل بدور انداختن واقعا جرمه ...

حتما خدمت میرسم ....

شاد و موفق باشید

روشنک یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:56 ق.ظ http://azeshgh.blogsky.com

سلام عزیزم..
گاهی با این اتفاقات در حکمت بی انتهای خداوندی شک می کنم و گاهی تنها به قسمت و ...معتقد می شوم.در هر حال همیشه از مادربزرگی پیر این جمله را به یاد دارم که هر که دارد هزاران غم دارد و هر که ندارد یک غم ...
عکس ها خیلی خیلی تلخ بودند....
امید که سردرد و ناراحتی برطرف شده باشد
شاد باشی و خوش عزیزم

سلام تقدیم روشنک عزیزم ...
ممنونم از اینکه بفکرم بودی و از احوالم جویا شدید..بله به لطف خدا و شما دوستان بهترم . ممنونتم ..

جمله ات بدلم نشست ...مادربزرگ صحیح فرمودند ....یکی که میتونه داشته باشه میگه تلخه یکی که نمیتونه داشته باشه اکه تلخ هم باشه میگه شیرین میشه ..

سپاسگذارم از حضورتون
شاد و موفق باشید

خدادادیان یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:37 ق.ظ http://www.azfarshid.blogsky.com

سلام بنگری
گزارش تکان دهنده ای بود.
چرا این قدر خشن؟؟!

سلام تقدیم آقای خدادادیان ...

بله ...کاش دل فاعلان این کار هم تکون میخورد .

دیدن و شنیدن این همه خشونت و جرم نمیشه در قبالش چیزی نگفت ...

تشکر از حضورتون ...
شاد و موفق باشید..

سنگار یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:33 ب.ظ http://nematollah.blogsky.com

سلام
موضوع جالب هسته ...
ضمنآ کامنت اومداده اما بین نظرات نهسته ...
موفق بشی ...

سلام سنگار عزیز ...
تشکر اکنم از حضور مجددت..
ابخشی چون مدتی نمتونست به نت دسترسی پیدا کنم .
کامنت شما هم امرو تایید امکردن ...
شاد و موفق بشین

ثالث یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:04 ب.ظ http://shakhse-sales.blogsky.com/

راستش اصلا یادم رفت چی میخواستم مثلا نظر بدم وقتی عکسای ته مطلب رو دیدم.
عجب صبری خدا دارد.
فقط یادمه میخواستم بهت بگم من شماره یک دکتر خوب زنان دارم اگه فکر میکنی به درد اون بنده خدا میخوره
فضا کلا عوض شد نمیدونم دعوتت کنم به خوندن یه دوبیتی یا نه. با خودت. حالشو داشتی بیا نداشتی نه.
سربلند باشی

سلام و خسته نباشید ...
ممنونم از تشریف فرمایی ...

خدا رزاف ..صابر و عادل و خالق و خالد .....اما ما چی ؟
درد این خانم دکتر نیست ...دردش خودشه ..تا خودش تصمیم گیری درستی نداشته باشه دکتر هم کاری نمیتونه بکنه . به هر حال من که نمی شناسمش مثله بقیه منتظر آزمایشش بود که آزمایشگاه اونروز خاطره تلخی بود واسه من ...

ممنونم از شما ...لطف دارین .

حتما خدمت میرسم ..
شاد و موفق باشید..

پتروک دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:55 ق.ظ http://potorook.blogsky.com

سلام
انتظار داشتم کامنت قبلی رو تایید کنید به هر حال موفق باشید

خدا حافظ

سلام مجدد خدمت پتروک عزیز ...
متاسفانه چندین روز پیش بدلایلی نتونستم به نت دسترسی داشته باشم ...
به هر حال از شما و دیگر دوستانی که نظراتشان تا امروز تایید نشده بود که هم اکنون تایید کردم پوزش میخوام ..

همیشه شاد و موفق باشید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد