وسیلــه کــــارم ایـى بیــلن دارو نــــــــدارم ایـــــى بیلــــن
گرماى گرم و سرد زمستون همیـــــشه بــارم ایــى بیلـــن
جز زور بـــــازو هیــچ امنـــى دستخو بى فیس سویچ امنى
وقتى کار هه خیلى خوبـــن شوئـونش اشـکم پیــچ امنـى
بیل امه – بیل امه – بیل امه و یکتا کلنگ
با شتـا که بى خو پیر اکنــم خستـه و خـرد و خمیـر اکنــم
دو روزى که زنده ام هر طوریکه هه اشکـــم چوکــوم سیــر اکنــم
امیـــد بختـــــه بـــوده خـوون بخت مه و چک و چـوکؤ شوون
هندایم وا دنیا که جون بکینم ســــور بدبختــــى مـــــو روون
بیل امه – بیل امه – بیل امه و یکتا کلنگ
(بومی سروده های علی رضائی شریف - گلس دل )
چهره آفتاب خورده اما خندان و دستانى که از گذران سختى هاى طولانى حکایت دارد اما مهربان و صمیمى حس اولین دیدار با کشاورز سالمند از روستاى اطراف شهر میناب که حدود هفتاد سال از عمرش میگذشت بسیار عجیب بود . عجیب بود که هر بار از کار کشاورزى خود و حکایت درختان نخل مى گفت، از دل آن راهى و پلى به سوى زندگى و چیزهایى که همه ما در متن و حاشیه بودنمان با آن روبهروییم، مى گشود.
با دیدن چهره صمیمى مشهدى رضا شیفته این شدم که خاطرات گذشته اش در قلب این زمینهاى کشاورزى و رنج و مشقتهایش را برایم حکایت کند . بسیار صبورانه حکایت خود را به زبانى ساده نثر و بیان کرد .
هفتاد و خورده اى سال از خدا عمر گرفتهام (حتى دقیقا تاریخ تولد خود را هم نمیدانست). تا یادم مى آید کشاورز بودهام و هیچ شغل دیگرى اختیار نکردهام. اگر بگوییم تخصص یا تجربه یا هر چیز دیگرى بنامیم، از همان ابتدا بیشتر لحظات زندگى من در نخلستان و به پاى کاشت و فرآورى درخت خرما طى شده است. البته در این راه کار خود را جداى از زندگى نمیبینم!!! چرا که حکایت رویش از آغاز تا پایان این نخل بهنوعى در زندگى هر کدام از ما نیز درک مى شود. خرما درختى است که ریشه در آب و سر در آفتاب دارد و از همین یک نکته مى فهمیم که زندگى ما آدمها مجموعهاى از تفاوتهایى است که در کنار یکدیگر قرار گرفته است ولى ما را به ماندن، رشد کردن و بار دادن تشویق مى سازد.
بنابر این وقتى از سهم کار و زندگى من مى پرسید به شما مى گویم که کار کشاورزى من جداى از قرار گرفتنم خارج از آن محیط و در محیط زندگى نیست و از رویش و تحمل و صبر تا باردهى این درخت پرثمر، قانونهایى که در زندگى وجود دارد را از آن فهمیدهام.
در طى این سالها و در کار کشاورزى با سختى هاى بسیارى روبهرو بودهام که اگر مى خواستم فرار کنم پیش از اینها باید کشاورزى را مى بوسیدم و کنار مى گذاشتم. در زمان خشکسالى ها، مردم روستا و منطقه دربه در شدند و به جاهاى دور و دراز رفتند. در شرایط بى آبى و کمآبى براى من خرماکار، عین مردن است وقتى نخلى را مى بینیم که از فرط بى آبى از زمین ریشهکن شده است، باید تصور کنید که چه حالى مى شدم. مطمئن هستم اگر مسوولى مى آمد و اوضاع ما را مى دید اگر حتى کارى نمى کرد محال بود که گریه نکند! !!!
وقتى آب نیست در پى آن باید به هرسو روانه شد. براى یافتن آب به یک سنگ بسیار سختى برخورد کردیم. هزینههایى که براى هر متر فروختن در دل خاک انجام دادیم به کنار بماند. با آنکه به آب نرسیدیم اما هیچگاه ناامید نشدم. آن سنگ سخت را دور زدم و راه را باز کردم و در جایى دیگر پس از اقدام به حفر چاه، موفق شدم. این قانون زمین و زندگى است. در زندگى هم مثل همین نخلستان اگر به مشکلى بزرگ برخورد کنیم و تلاشمان به ثمر ننشست مى توانیم راهى از کنار آن سنگ در جایى دیگر بیابیم، به جاى آن که اصرار بیش از حد براى از بین بردن آن مانع بکنیم.
راسخانه تعریف میکرد که وقتى خدمت وظیفه را به پایان رساندم یکى از پیران روستا، خدا رحمتش کند، که انسان دلسوزى بود مرا به کنارى کشید و گفت: فلانى، مى خواهم نصیحتى کنم. تو بیا و همان کارى که پدر پیرت سالهاى سال انجام داده است، انجام بده و کشاورزى را شروع کن. من هم که جوان آن دوران بودم فقط در پاسخ به آن پیرمرد گفتم: به چشم و کار کشاورزى را آغاز کردم. همان موقع در شرایط آن موقع، متاسفانه خیلى ها بهدنبال کارهاى دیگر مثل ولگردى و خلاف رفتند ولى من راه دیگرى در پیش گرفتم. پدر من و اجداد من همه کشاورز بودند و من هم در واقع سنت آنها را جارى کردم با بیل و کلنگ خودم شبانه در زمینم کار میکردم نه سرما نه گرما را احساس میکردم عشق و علاقه ى من به کشت طورى بود که از صبح زود هنگام نماز صبح بیدار میشدم و بعد از نماز صبح روانه زمینها میشدم تا پارسى از شب را آنجا سپرى میکردم . بعضى وقتها دو _ سه روز را آنجا بودم .
جالب اینجا بود وقتى از او پرسیدم اگر به زمان گذشته برگردیم و تولد شما از دوباره شروع شود چه شغلى را انتخاب خواهى کرد . " اگر با این شرایط سخت ولى شیرین در کار کشاورزى که تا زمان حاضر همراه خود دارم، بار دیگر هم متولد شوم، صددرصد و صدبار باز زنده شوم و بمیرم همچنان با علاقه زیاد کار کشاورزى براى گذران زندگى خود انتخاب مى کنم، مطمئن باشید! "
صحبت با پیرمرد دل زنده بسیار لذت بخش بود گرچه میخواستم باز هم از حکایت خود روایت کند اما سرش شلوغ بود و تا اینجا از ایشان تشکر کردم اما درخواستى که داشت این بود : "" از مسوولان مربوط مى خواهیم که براى مجوز آب براى ما سختگیرى نکنند و دستمان را باز بگذارند، چرا که وقتى آنها سختگیرى میکنند ما نیز دستمان بسته مى شود و از دستان بسته نیز کارى برنمى آید، چه در کشاورزى و چه در زندگى!!! ""
نکته دیگر که قابل توجه بود کار کردن زنان در زمینهاى کشاورزى بود ، در همین حول و حوش زمینهاى مشهدى رضا عده اى از زنان را دیدم که دوشا دوش مردان در زمینها کار مى کردند . حس کنجکاوى در من بیشتر مى شد دوست داشتم این زنان را از نزدیک ببینم و با اینها نیز صحبتى داشته باشم . با یکى از زنان روبرو شدم مرضیه رنجبر نام داشت او مى گفت ما هم سرپرست خانواده هستیم وبدلیل نیاز مجبوریم همپاى مردان در کشاورزى کار کنیم ولى دستمزد کمى دریافت مى کنیم . از صبح تا شب در کشاورزى کار میکنیم ، کار ما از مردان سخت و مشکل تر است زیرا ما علفهاى اضافى مى چینیم محصول گوجه و پیاز ، سبزى خیار برداشت میکنیم اما مردان آبیارى مى کنند و بارها را جابجا مى کنند . او مى گفت : همیشه حقوق زنان در بخش کشاورزى بدرستى پرداخت نشده ، بیمه نیستیم و باید براى صاحب کار بطور فصلى کار کنیم . دردناکتر این بود که این زن مى گفت سر سفره من و فرزندانم فقط نان خشک و خرما هست .!!!
از آنجا که هرمزگان داراى چهار قطب کشاورزى شامل بندرعباس ، میناب ، رودان و حاجى آباد است که هریک باتوجه به استعداد و توانمندى جایگاه خاصى در تولید محصولات زراعى و باغى در کشور دارند. بندرعباس در زمینه نخیلات و نارنگى ، رودان و میناب در زمینه صیفى و محصولات باغى مثل لیمو، انبه ، پرتقال و نخیلات و حاجى آباد هم نخیلات و گندم ،جو و ذرت نقش مهمى دارند. در هرمزگان بندرعباس از لحاظ سطح زیر کشت محصولات زراعى رتبه دوم و باغى رتبه سوم و از نظر تولید محصولات زراعى اول و باغى سوم و صیفى و سبزى و نارنگى اول است.
ولى درعین حال کمبودهایى در این بخش وجود دارد .
- خشکسالى پى در پى و حمایت کم از بخش کشاورزى ، کاهش آب و غیره موجب شده که این بخش با چالش هایى براى توسعه مواجه شود .
- کشاورزى هم مثل سایر بخش ها از جمله صنایع نیاز به حمایتهاى مالى و کمک دولت براى شکوفائى دارد و بدون آن کشاورزان تنها نان بخور و نمیرى بدست مى آورند . وقتى کشاورز همیشه بدهکار باشد و نتواند وامهاى خود را بموقع پرداخت کند ، نشان میدهد که تولید چندانى نداشته و سالهاى پر بارش و پر محصولى هم در پیش نبوده که جبران کند .
- هزینه هاى دستمزد کارگر بالا رفته و کارگران با دستمزد کم در کشاورزى کار نمى کنند ، کارگران بیمه نیستند لذا استقبال از کار سخت در کشاورزى نمى شود .
- همکارى نکردن بانک کشاورزى در زمینه تسهیلات از جمله مشکلات کشاورزان است .
- در ماههاى اخیر با اجراى طرح سهمیه بندى بنزین مشکلات روستاییان دو چندان شده و تا کنون اقدام جدى براى رفع آن صورت نگرفته . بسیارى از فعالیتهاى کشاورزى مانند درو کردن ، حمل و نقل محصولات به دلیل مشکلات ناشى از بنزین در اسرع وقت انجام نشده که سبب وارد آمدن خسارتهاى فراوان به کشاوزران منطقة شده است .
گذر کوتاهى بر وضعیت زندگى کشاورزان روستاهاى هرمزگان براى دیدن ناگفته هاى آنان کافى است .
عرق بر جبین هموارتر میشود ، شخم این خاک حکایت از داستانى است که سختى و رفع مشکلات روستاییان و کشاورزان نیاز به توجه و حمایت دولت از این قشر دارد .