آه! آدمـــا...!

 

 

-  تو حالت خوبه؟! از دست من کارى برمى ‌آد؟!
-  نه ممنون، باید خودم مشکل خودمو حل کنم.
-  ببین حرف که شاید نتونم بگم اما مى ‌تونم خوب گوش کنم!

(کارى با اینکه نظر لطفش بود ندارم! ) همه‌مون خوب گوش مى ‌کنیم، اصلا همه‌مون گوش خوبى هستیم اما...

 

[زیــستـن] در میان انسانهایی که ادای داشتن چیزی را که ندارند در مى ‌آورند بسیار سخت است. مجبورى به همراه لبخند آن‌ها بر چهره‌شان به زور لبخند بزنى و با آنها اداى خوش بودن مضحک شان را در آورى و اینگونه القا کنی که چهره‌ى مسخره‌شان را نمى‌شناسى و هر چیزى را که تظاهر به داشتن آن مى ‌کنند قبول دارى.

با اینکه مى ‌دانى که چقدر این رفتارهایشان رنگ دیگرى دارد و چقدر در باطن آدمهاى دیگرى هستند! با من گپی و با تو گپی دیگر . خراب کردن شکل و شمایل من نزد تو و ..از تو گفتن نزد من !!!! و ادعای مهربونی و دوستی بی نظیر.....و از این سریالهای تکراری....


در این دنیاى تار و مبهم... آدمهاى پر مدعا زیاد دیدیم آدمهای با هر صفتی که به ذهنت خطور میکنه.. ، آدمهایى که بجز رو خوانى سطحى کتاب با عمق نوشته هاى کتاب آشنایى ندارند و هنوز آن را کامل نفهمیده رها و در جستجوى کتابى دیگرند به آنها چنان بادى مى ‌دمد که دیگر گوش و چشم‌شان بسته مى ‌شود و تبدیل مى ‌شوند تنها به یک زبان! و واى به وقتى که یکى دو نفر از آدمهایى نظیر خودشان آن‌ها را تحویل بگیرند...!!!

 

حس رفتن آرامم نمی گذارد
رفتن به هر کجای دیگر
به جایی که صورت‌ها
بر صورتک‌ها که توان‌ تف کردن ندارند تف کرده‌اند
و کسی سر به بالا دارد
که با صورت‌اش می‌زیَد

قصد رفتن دارم
به جایی که صدایی که بشنوم
از گلویی باشد که راه‌اش از دل است ..
نه از معده!
و چون بوسه‌ای می‌نهم
بر صورتی باشد
نه بر صورتکی!!!!