قبل از شروع این نوشته ، واجب دانستم عرض ادب و سپاس ویژه تقدیم کنم خدمت دوستان محترمى که فرصت ورود به مرکز توانبخشى و نگهداری معلولان را برایم تدارک دیده بودند تا لحظاتى را با دنیاى کودکان معلول توانبخشی سپرى کنم .
از دنیاى کودکان معلول ذهنى ،جسمى که در پناهگاهایی همچون مراکز نگهداری توانبخشی سازمان بهزیستى به سر مى برند یک تصور خیالى در ذهن خود ثبت کرده بودم. هرگز به ذهنم خطور نمى کرد که روزى حضور خود را در آنجا تصور کرده باشم و آنچه را که در خیال خود ثبت کرده بودم با واقعیت و حقیقت آنجا مغایرت داشته باشد.
اینجا مرکز توانبخشی بندرعباس است، جاییکه معلولان از سنین مختلف یا بطور شبانه روزی اقامت دارند یا برای مراجعت درمانی به اینجا می آیند. اینجا نه تنها کودکان معلول بلکه کودکان بی سرپرست٬خیابانی نیز دیده میشد که اینها تحت خدمات درمانی بحرانهای اجتماعی و مددکاری سازمان حمایت می شوند . اما آنچه تمرکز من را به خود جلب کرده بود بخش توانبخشی کودکان معلول بود. و هزارها هزار بار اینجا یعنی توانبخشی ، بسترى مناسب تر و مطمئن تر بود تا سر درگمى و بى خانمان بودن و سپس مردن در خیابانها !
لحظات سختى بود. خیلى نگران این بودیم که مبادا این بچهها در نگاه ما به جاى دوستى، ترحم ببینند. پرسیدن هر سوالى با نگرانى همراه بود. سکوت بدى حاکم شده بود؛ نمی دانم این سکوت را چگونه توصیف کنم !
بعضى از کودکان را نمى دیدم ... اما بودند ، فقط خودشان را پنهان مى کردند. بعضى بازیگوشی میکردند ، ما را مشغول خود مى کردند. بعضى با کلماتى نامفهوم و برخى با کلماتى واضح تر حرف مى زدند . از بین تخت خوابهاى دو طبقه ى کودکان گذر میکردم و به چهره آنها خیره میشدم .سکوت و گاهى شرارت و شیطنت آنها را مى دیدم . کودکانى بودند که سالهاست خانواده ها آنها را فراموش کرده اند، بمحض تحویل دادن آنها مسئولیت خود را در همانجا خاتمه داده اند ! . البته خانم .... (کسی که از همراه بودنش بغضم گرفته بود)، شروع کرد به پرسیدن سوالهای وحشناک که با تذکر جدى داد یکی از مربیان دیگر از این سوالها نپرسید. و به هر حال ...
اما من هرگز فراموش نخواهم کرد صحنه ى کشیدن چادرم توسط "عمران" (کودک معلول حرکتى- 8 ساله) که بر روى تخت خوابش دراز کشیده بود و غافلانه با دستش محکم زد به سرم.! این حرکت عمران هیچ برایم ناراحت کننده نبود و نه خنده دار ، بلکه باعث شد درک کنم که "عمران"مى فهمید من آشنا نیستم ، او درک مى کرد من از کارکنان اینجا نیستم . شاید از وجود من در آنجا ناراحت بود یا شاید برعکس . مهم نبود من را تحویل بگیرد یا نه ... آنچه که برایم مهم بود درک "عمران" بود ٬ او قابلیت و توانایی درک کردن و شناختن اشیاء درو و بر را داشت،"عمران ها"مى توانند از این بهتر باشند بشرط اینکه به کودکان معلول در سنین پایین رسیدگی شود و در هر مقطعی برای کودکانی که دچار کمتوانی ذهنی و جسمی هستند همیشه یک اندازهای از پیشرفت وجود دارد و این اندازه بستگی به میزان بهره هوشی کودکان دارد. اما هر چقدر که معلولیت دیر تشخیص داده شود به همان اندازه ناهنجاریها در آنان بیشتر میشود بعنوان مثال توانبخشی می توانند یکسری از مهارت ها را که کودکان با آن آشنا نیستند یاد بدهند روابط اجتماعی را یادشان بدهند . باید طی یک برنامه زمانبندی شده به سمتی بروند که دیگر هیچ کودک معلولی نیاز به مراکز نگهداری شبانهروزی نداشته باشد٬و فرصتی خواهد بود تا "عمران ها " آینده اى بهتر و روشن تر داشته باشند .
یکی دیگر از مشکلاتی که اینگونه کودکان دارند به غیر از ناتوانی ذهنی بیشتر مربوط به بیماریهای دیگریست که اغلب در این کودکان دیده میشود از قبیل ناراحتیهای قلبی، ریوی، کلیوی و ... این باعث میشود هزینههای درمانی این گونه کودکان بسیار بالا برود. که دیده می شود سازمان گاهی بسختی می تواند تمام هزینه ها را بعهده بگیرد . و در صورت بیمه نبودن بعضی از کودکان مشکل را دو چندان خواهد کرد .
نوشته ها هیچگاه واقعیت را تمام و کمال نمیگویند. نمیتوانی بفهمی آنجا چه خبر بوده. باید باشی، حضور داشته باشی. باید بشنوی، لمس کنی، باید اشک هاى کودکان را ببینى تا حس کنی. دنیاى آنها به زبان زیباست اما واقعیت چیزهاى دیگرى را آشکار مى کند .
حس دلسوزى ، شفقت و ترحم را نمى گویم . بلکه حس یاریگرى ، همفکری و همکاری مسئولان مرتبط با امور، حس حمایت از آنها ، فراهم ساختن امکانات علمى ، توانبخشى به وفق روز تا بتوانیم با کمک و مشارکت مردمی خود هم دوش سازمان موانع را از سر راه برداریم ٬ و کودکان معلول استان را با امکاناتى نه حداکثر بلکه حداقل همانند استانهاى دیگر ایران برخوردار سازیم .
همیشه درباره ایدز، اعتیاد ، قرصهاى روان گردان، و... صحبت مى کنیم ولی چرا دیدگاه جامعه را نسبت به معلولان تغییر نمی دهیم . چرا توانایی فرد معلول برای مشارکت در سطح جامعه ملاک قرار داده نمی شود؟ چرا همیشه توجه فقط به ضریب هوشی معلول بوده ؟ چرا خدمات ارایه شده دولت بیش از این تقویت نمی شود اگر قابلیت تقویت را ندارند چرا خدمات را به بخشهای خصوصی واگذار نمی کنند ؟ مشارکت مردمی از نظر مالی مهم است اما مشارکت معنوی مهم تر است.
ربط۱: تشکر از همکاری کارکنان و پرسنل .
ربط۲: برنامه بازدید از توانبخشی جالب بود و داشتم به این فکر می کردم که چطور این برنامهها را ادامه دارش کنم ٬ البته با همکاری دیگر همراهانم .
ربط۳: در مجموع هدایا شامل کتاب و پوشاک و غیره به بخش تقدیم شد .
ربط۴: یکی از دوستان فکر میکرد بیزینسی راه بیندازد که کارکنانش معلولین مرکز توانبخشی باشند!
ربط۵: آقای متین به این فکر می کرد کاش میتوانست بیشتر بماند !
ربط۶: راننده دوست داشت زودتر از شر ما خلاص شود !
ربط۷: بقیه را هم نمیدانم به چه فکر میکردند، اما من که در این فکر بودم چرا آقای خارا٬ و خانم احمدی از اقدام من شوکه شده بودند !
بی ربط اما مهم: وبلاگی جدید به وبلاگهای هرمزگان پیوست گوج گنو .
بندر چرا نمی بارد
*** نیست هیچ بارانی اینجا ***
در کنار پنجره
من
حسرت یک قطره باران
آسمانی گرم و روشن
ابر ها
در کوچ فردا
با وجودش در زمستان
آرزوی نم نم آن
بس نگاهها آسمانی
نیست هیچ بارانی اینجا
با وجود باد خشمگین
شهر پیدا نیست هر جا
گرد و خاک هم در هوایش
می پرند
حیران و ویران
در خیالم
با نگاهش
نم نم باران چه زیبا
تا بشوید شهر تشنه
نیست هیچ بارانی اینجا
موج
در ساحل چه زیبا
می نشیند روی سنگها
قایق صیاد را او
می برد
در خواب و رویا
ماهیان رنگ رنگش
در دل دریا فراوان
منتظر
از ریزش آن
نیست هیچ بارانی اینجا
(نوپا)
سلام ..
خیلی جالب بود ..
باران اگر میومد خیلی گناهها شسته میشد اما کو ؟
از حضورتان سپاسگذارم.
سلام
گزارش جالبی بود.
امیدواریم همه هموطنان دست به دست هم بدیم تا بتونیم یه گوشه ای از مشکلات این عزیزان رو شاید کمتر کنیم.
پایدار باشی.
سلام کاکا
مشارکت مردمی تاثیر مثبتی میتونه داشته باشه این رو من یقینا میتونم بگم .
سپاس از حضور و اظهار نظر مثبتتون .
شاد باشید
سلام
فقط این را باور کنید اشکهایم را ریختید
خدارحم کنه
با عنوان جدیدی بروزم امیدوارم شمارا در کلبه حقیرانه مان ببینیم
موفق باشد
سلام و خسته نباشید
ندیدیشان ؟ اگر میدید نه تنها دلسوزی بلکه با خود شاید میگفتی کاش بتونم برای اینا کاری انجام بدم .
تشکر از حضورتون ...
حتما خدمت میرسم ..
موفق باشید
سلام. باز هم یک انفجار دیگر در آسمان استان هرمزگان.
یک حرکت مثبت دیگر در جهت روشنگری!
هیچوقت فکر نکردم از دریچه چشمان کسی که از نظر ما معلول ذهنی یا حرکتی نامیده میشه، دنیای اطراف،ما و بقیه چه شکلی هستیم.
تصورش هم دردناکه.
سلام دوست عزیز ..
من هم قبل از دیدن این واقعیت تصوری دیگه داشتم شاید تصورش دردی کمتر ببار داشت٬ اما با دیدن این افراد کلی ذهنیت من نسبت به اونا فرق کرد . در بین آنها کسانی یافت میشد که واقعا توانمند و توانجو هستن .
به امید راه حلهای مناسب ..
شاد باشید
راستی سؤال!
تو این قالبای خوشگلو میخری یا خودت میسازی یا چی؟
یکی از دوستان زحمت طراحی این قالب رو کشیده که قبلا از زحماتشون سپاسگذارم .
نکنه قالبمو میخوای (لبخند)
دلت شاد
سلام مرسی از انعکاست برای وبلاگ.
زان پل سارتر می گوید (اگر معلول مادر زادی قهرمان دو میدانی نشود مقصر خود اوست ) این سخن اومانیستی سارتر نشان از قدرت بی نهایت نهفته شده در انسان است.
سلام
خواهش میکنم ...
قدرت و توانایی معلولان همه یکسان نیست اما واقعا معلولانی هستند که قدرت درک و شعورشان مثل انسانهای سالم است ..
تشکر از حضورتون
شاد باشید
نمیدونستم وگرنه زودتر میومدم
جانم ..
حالا هم که اومدی کلی رونق بخشیدی به کلبه ام...
هیچ وقت در چنین مکان هایی حضور نداشتم اما صحنه هایی رو دیدم که شاید برام ویران کننده بوده!
دیدن یک کودک معلول حرکتی که دقیقا همه چی رو مثل تو و شاید آگاهانه تر از تو درک می کنه اما نمی تونه مثه تو حرف بزنه ، راه بره و یا حتی صندلی چرخ دارشو خودش حرکت بده ...
و در مقابل کودک ، دیدن مادری که با عشقی توصیف ناپذیر تمام تلاش خودشو می کنه تا با روحیه ای شاد بچه شو به زندگی سالم و به آینده ای بهتر امیدوار کنه ...
چه کسی از ذهن کودک و خلوت مادر خبر داره ؟
قرار گرفتن در چنین شرایطی بدون شک فوق العاده حساس و دردناک خواهد بود ...
سلام جناب
با شما موافقم .
خانواده هم در این مسئولیت سهم دارد اما خانواده برای پیشرفت کودکش بسی خواسته ها دارد از سازمانها از دولت از مردم...تا حداقل بتواند ...بفهمد انچه در ذهن کودکش میگذرد .
تشکر از مشارکتتون در این مطلبت ..
شاد باشید
در میان همه ی کمی و کاستیهای جامعه امروز شما ذهن دوستان را در مقطعی کوتاه شاید در مدت زمان خواندن این پست یا کمی بیشتر به سوی این کودکان و مشکلاتشان معطوف ساخته اید. این پست هم قدیمی و از ذهنها خارج می شود همچون همه ی مشکلاتی اینچنین که هر از چند گاهی دلسوخته ای در وبلاگی روزنامه ای کتابی چیزی نیشتر ی به آن می زند و به حق گله ای از دوستان بالانشین می کند بدون آنکه در عمل اتفاقی قابل ذکر برای بهتر شدن بیفتد. و همه چیز تمام می شود تا نیشتری دیگر و دلسوخته ای بی ابزار که خودکار و دفتر و وبلاگ را نمی توان ابزار نامید به معنای واقعیش. اینها زمینه ای برای ابرازند تا چیزی بنام ابزار...
آنچه موجب خرسندی من است اینکه هنوز دور و برمان دلسوختگان صادقی چون شما وجود دارند.
زنده باشید که زنده بودن حق شماست تا بالانشینان بی مرام
سلام و خسته نباشید..
سپاسگذارم از حضور و اظهار نظر صادقانه و منطقی شما .
باور بفرمایید بعد از مدتها هماهنگی بالاخره فرصتی یافتم که ساعاتی را در بین این کودکان بگذرانم ٬ از نزدیک با درد و رنج این افراد ب
آشنا شدم به عمق واقعیت درد و نیازهایشان پی بردم . همانطور که نوشتم باید دید تا فهمید ... اما هدف من تنها درک کردن دردشان نبود ٬ هدفم ثبت این درک و احساس در گوشه ای از وبلاگم نبود بلکه هدفی والاتر و بالاتر از نوشتن در سر داشتم و امیدوارم بتوانم هدفم را ادامه بدهم ..
دلم می سوزد وقتی با واژه چه گناه ..بیچاره ! معلول را خطاب می کنند . دلم می خواهد این دیدگاه که او یک معلول ناتوان است به واژه ی معلول توانجو توانمند مبدل شود .
باز هم سپاسگذارم ..
شاد و موفق باشید
سلام دوست خوبم...
ممنون از حضورت...
من زمانی که کلاس چهارم دبستان بودم چیزی حدود ۱۲ سال پیش یکبار به همراه معلممون رفتیم به مرکز به سیزتی شهرمون...تو نگاه کودکان و حتی بزرگسالان اونجا چه اونهایی که معلول بودند و چه اونهایی که بی سرپرست و بدون محدودیت جسمی می شد معصومیت و دید...دیدن اون افراد برام کاملا غیره منتظره بود...چون تا به حال به اینجور افراد بر نخورده بودم...در عالم بچگی به شدت دلم براشون می سوخت...دلم می خواست اونها هم مثل ما بودن...اما گویا تقدیر اونها چیز دیگه ای رقم خورده بود...
سلام بهازین عزیزم ..
شما هم مثل من لحظاتی رو با این افراد زندگی کردین ..دیدین دردشون چیه ؟ رنجشون چیه ؟ شاید حس کردین دلسوزی کمک محسوب نمیشه ..ترحم نیاز ندارن . اونها نیاز به بهتر زیستن دارن ... بهتر زیستن این نیست که وامهای معلول رو به افراد خانواده اش بدهند و غافل از امر خود معلول باشند ! و ..
تشکر از حضورتون ..شاد و موفق باشید
سلام دخت هرمزگانی
۱- سلامی دوباره - خوشحال شدم .
۲- آگهی - تشکر
۳- این همه شهامت و اخلاص - قدردانی میکنم
۴- خانم احمدی همیشه از کارت شوکه میشه :(
هرمزگانی بمانی !
سلام عزیزم ..
۳ تا مرسی تقدیمت ..
۱ اعتراض ؟ چرا ایشون شوکه میشن ؟
ضمنا٬ هرمزگانیم و همیشه امونم ..مطمئن بش (لبخند)
سلام بنگری
خوشوم اومد ازت ...
گلبولای تو کاملآ مورد تایید منه ...
به امید دیدار
سلام ٬ سپاسگذارم از حضور و نظر لطفتون ..
موفق باشید
سلام
امیدوارم همیشه موفق باشی
سلام مهرگان عزیز ...
همچنین شما همیشه سلامت و تندرست باشین ..
سلام
اولین چیزی که با خوندن این پست به ذهنم اومد این بود که من رو برد به سن 13 سالگی که از این مجموعه از طرف کلاس هلال احمر دیدن کردیم
برای من تو اون سن باورش خیلی سخت بود که این چنین کودکانی هم وجود دارن ، کودکی با سن 20 سال که هیچ رشدی نکرده !!
و چیزای دیگه که خودتون دیدید
یادم هست وقتی اومدم و برای دوستانم تعریف میکردم همچین آدمایی رو دیدیم و وجود دارن مسخره میکردن و غیر قابل پذیرفتن بود براشون
هنوز این کابوس جلوی چششم هست و هنوز اون لباس های قرمز رنگی که تنشون بود و خوابیدنشون روی تخت های قفس مانند رو یاد دارم که چه نگاه های عمیق و معصومی داشتند .
ازداوج های فامیلی مهمترین عامل بروز این چنین ناهنجاری های هستند .
آگاهی دادن به افراد جامعه و آموزش صحیح در انتخاب همسر گزینیی و مهمتر از اون بهداشت خانواده ها از واجبات عدم بروز اینچنین ناهنجاری ها هستند .
تاسف و ترحم ما هیچ دردی از اونها رو دوا نمیکنه و ما اصلا نمیتونیم اونا رو به طور واقعی درک کنیم ، درک یک انسان 20 ساله با قد 50 سانتی متر یا کمتر و بیشتر که کاملا ناتوان از حرکت هست برای کی امکان پذیر هست !!؟
فقط میتونیم کمکشون کنیم نه با دلسوزی و همدردی و ناراحت شدن در یک لحظه از زمان .
البته موارد زیاد هست و گفتن جایز نیست
خوشبختانه الان با پیشرفت تکنولوژی خیلی از این کودکان به ظاهر معلول و استثنایی به درجات عالی دست پیدا کردن که نمونش رو هر روز از نزدیک می بینیم .
موفق باشید و پایدار
سلام و خسته نباشید ..
با شما موافقم . دیدنشون گرچه سخته اما می ارزه که هر کدوم از ما با دیدن اینها اولا قدر سلامتی خود و اطرافیانمون رو بدونیم . دوما به فکر اینها باشیم که چگونه می توان چتری گسترده باشیم برای دردها و رنجهایشون .
اگر افرادی هستند که با دیدن معلولان می خندند یا اونها را تمسخر می کنند٬ چون درد اونها را ندارند ٬ سالمند ..اگر نبودند درک می کردند .
ازدواج فامیل اگر یک عیب داره صد تا حسن داره ! اما یکی از این حسن هاش بچههای معلول حاصل ازدواجهای فامیلی !!! گاهی فکر کردن با این ازدواج به حسرتهاشون و آرزوهای بر باد رفتهشون. خیلی هم اشک دربیاره به خدا.
سپاسگذارم از نکات بسیار مهم و جالبی که اینجا توضیح دادین .
شاد و موفق باشید
سلام
خیلی خاش هندی .
قابل تعمق هسته . ای کارون از تو بر اتات . احسنت.
خوبن تو به فکر ادامه راه و هدفت هستی . اما بقیه ما یعنی جامعه تا به حال چه فکری مکردن به ای انسانونی که تو دریای توفان زده زندگی و جامعه غرقند و دولت و قوانین چه حمایتی به ای انسانون ایرسوندن و جایگاه این گروه از انسانوون در حقوق بشر کجان؟
شادت بگردم
سلااام ..
تشکر اکنم از نظر لطفت ..
جامعه ٬ خانواده ٬ رسانه ئون مختلف از خیلی چیزوی دیگه تو جامعه گپ ازنن اما از یه فرد معلول چه گپی زده بودن تا بحال ...بجز اینکه به چشم یک فرد ناتوون فرد ضعیف و به درد نخور جامعه !
شاد و موفق بشی
واااااااای خدای من دوباره نوشتی؟!.....خیلی خوب کاری کردی الان دارم کلیا نوشته های نخونده وبلاگ خوشگلتو می خونم....واقعاً خوشگلتر و بهتر از زیبا نوشته های قبلت شده
یه جورای یه تکامل خیلی مفیدی رسیدی
چقدر این نظرم دخترونه شد:لبخند:
سلام دوست عزیز ...
سپاس از لطفتون و اینکه وقت گذاشتی و مطالبم رو خوندی .
میدونی یه جورای خدا هم همیشه همون چیزی رو می خواد که دل ما طلبیده ... هدف و خواستن هم یه جواریی مراحلی را باید طی کنه تا به تکامل برسه ...
لطافت رو در نوشته ات محسوس کردم (لبخند)
شاد و موفق باشید
ممنون که به من سرزدی .امیدوارم در کارت موفق باشی
سلام
خواهش میکنم ...شما هم موفق تر باشید
نمی دونم چی بگم ...
واقعا نمی دونم ...
سلام دخت خلیج عزیز..
بله آدمیزاد با دیدن و شندین این چیزها پاک گیچ میشه و در حیرت امرشون سکوت رو انتخاب میکنه .
میدونم درکت میکنم گرچه نگفتی ...
سلام.گزارش خوب وشروعی بهتر ازهمیشه.ممنون
سلام کاکا و نخسته ...
سپاسگذارم از اظهار نظر لطفتون ...انرژی میدی ..
سلام.....
بازم علیکم السلام ...
سلام دخت مهربون هرمزگان
خیلی خیلی خاش هوندی .از نوشتن مجددت بسیار خوشحال بودم . قالب وبلاگ - رنگ قالب - سبک نوشتنت و انرژی تازه ت ...چه خبرن دخت ؟!! گل
با یه رنگ مثله ایکه بهتر کنار هوندی تا نارنجی روحیه نوشتنت عالیته بودن . همیطو ادامه هاده .
و اما معلول حکایت دردناکین وقتی به علاج کردن کودک معلولت ماهون طولانی تو صف انتظار درمان بشی .
ترویج نگاه غلط نسبت به معلول از خود ما سر ازنتن ما دیدمون غلطن که جامعه و مسول دیدش غلط بودن . همه مقصریم همه ..
سلام جناب محترم
نخسته شما ...
روحیه ام بی نوشتن بهته بودن . خیالم از خیلی چیزو راحت بودن (لبخند) . تنوع خوبن جناب !
همه مقصریم حق با شما . اما وقت همکاری حق باکن ؟ همیاری حق با کن ؟ نه اینن که همه با هم باید همکاری بکنیم و و و ...
ضمنا بی ربط : مدارک هنوز تایید نبودن ؟ ! تکلیف مه ای وسط چن ؟ ایمیلت و ماسنجرت که هک بودن نکنه خودت هم هکی ؟(لبخند) ...
تشکر اکنم از حضورت ..شاد و موفق بشین
سلام دخت عزیز
خش هوندی و خشتر که با دست پر هوندی ، امیدوارم که همیشه سربلند بمونی .
متاسفانه در جامعه ما هنوز بصورت جدی در این زمینه فعا لیتی نشده ، بلکه دید درستی هم در این رابطه نیست ، در کشورهای پیشرفته دولت با پرداخت یارانه و راه اندازی کارگاه های مختلف ، بخشی از معلولین در بخش تولید و خدمات بکار می گیرند . و از این راه انان را در جامعه فعال نگه می دارند، حضور انها در زندگی اجتماعی باعث می گردد که کمتر با دید ترحم به انها نگاه کنند .
تربیت و اموزش مددکاران حرفه ای برای کار با این گونه معلولین اولین گام می باشد در مرحله بعدی امکانان درمانی و پزشکی + مکانی مناسب برای نگهداری انان و ایجاد شرایط برای مشارکت در زندگی روزمره .
دخت عزیز موفق بشی
سلام خدمت بزرگوارم
خسته نباشید ..
سپاسگذارم از اظهار نظر لطفتون . امیدوارم همچنین باشد که شما فرمودید .
بله در جوامع دیگر خدمات واگذار شده به بخش خصوصی ولی تحت نظارت دولت یعنی خود دولت هم فعالیت می کند ولی دولت آنها مسئولیت پذیر است شانه خالی و تهی نشان نمی دهد .
تجهیزات و امکانات به وفق روز اگر باشد از همان ابتدا کودک معلول کودکی حداقل مفید برای خود و جامعه ببار خواهد آمد . اما متاسفانه نبودن جایگاه مناسب شبانه روزی ٬ نبود امکانات و کارشناسان حرفه ای و خیلی چیزهای دیگر ... امکان پیشرفت ذهنی و حرکتی رو کندتر می کند ...و الی آخره ...
حضور و مشارکتتون رو در این مطلب سپاس می گویم .
موفق باشید ناخدا
یار اتات پتون پتون سلام دخت گلم . بنگریونت قشنگن ! جالب بودن .
راجبه مطلبت نادونم چه بگم ... خیلی سختن باور بکن .
کربون کدت
آاااشو موسی زاده ...ادونی یارا جون خاطراته ۲ ماه پیش زنده اتکه ...با ای موسی زاده کلی خاطراتم هستن بخصوص مسیر جاسک (لبخند) ... البته فقط آهنگ یار اتات ..
امدیدن ادونم که چه درد گپین ...انشاالله که همه چیز خوب بشت .
شاد و موفق بشی گلم
سلام و نخسته بنگری جون
مطلب بسیار خوبی انتخاب کردی .. در واقع هم مشکلی از مشکلات این خطه را بیان کردی که کسی حاضر به گفتنش نیست یکی میاد میگه دیدم و کاری نکردم و دیگری دلسوزی کرده و ناراحت شده ... دولت هم به جایی خودش و حتی المقدر به معلولان کمک کرده همین بهزستی های از دولته و همین طور هزینه های کل انها چرا باید نادیده گرفت ؟ چرا ما کاری نکنیم به انها و همه چشم انتظار دولت که کاری کنه چشم به دوزیم .... فعالیت های گروهی معلولان را که میبینیم همه دیدند که چگونه امسال معلولان ما در پکن فعالیت ورزشی داشتن این کار دولت بوده ؟؟ یا دلسوزی مردم یا کمک هزینه های مردمی .. !!!( این یه نظر شخصیه شاید هم ربطی به مطلبتان نداره ولی دوست داشتم بیان کنم )
بحث طولانی تر نمیکنم ولی خوبه که همه چیز رو درست ببینیم و قضاوت کنیم ممنون از گزارش خوبتون و اظهار محبت و بیان حقیقت انها .. در ضمن خانم احمدی از کارا همه تعجب میکنه و شوکه میشه :))
موفق و لووت همیشه پر خنده ببت دادا
سلام و نخسته دحت خوب مینوو
یک بار اگه سر میزدی اونجا میدونستی چی میگم و چی میخوام . نبودی دیگه حق داری !
ضمنا مبارکه سرکار خانم سمیره ٬ به تازگی کارمند دولت شدی ؟ !!!
دحت مینوو ٬ در این مطلب حق و حقوق کسی رو ضایع نکردم ٬ اینجا گلایه از همه است من و تو و اون و همه یعنی ما همه ی جامعه ی ایران ... همه باید با هم همکاری داشته باشیم .
ضمنا این بهزیستی که از دولته می تونین بگین همین بهزیستی شهرستان میناب چه خدماتی ارایه میده ؟ چیکار کرده ؟ چه چیزهایی واسه مردم این شهرستان انجام داده ؟ میگی که نیازمندان را تحت پوشش قرار میده . به یه بیوه زن چرخ خیاطی داده تا باهاش کار کنه وقتی هم چرخش خراب میشه بهزیستی پول درست کردنش رو هم از خانومه کسر میکنه !! خوب... منم میگم حق با شماست . اما برای کودکان معلول و افراد معلول چیکار کرده ؟ آقای ایکس که در شهرستان میناب زندگی میکنه کودک معلولش رو واسه درمان مجبور نمیشه هر روز یا هفته ای ۲ بار ببره بندرعباس و برگرده میناب ! پس کجاست بهزیستی دولتی !
آقای فلانی که در فلان روستای میناب زندگی میکنه ۲ تا از فرزندانش معلول هستن ۲ تا دختر اینا رو بهزیستی چه درمانی کرده تا بحال ؟ وقتی مراجعت میکنن به بهزیستی در جواب چی می شنوند ؟
شما اهل اونجا هستین میدونین چی دارم میگم با این دردها هم کاملا آشنا هستید ..
نظرتون قابل احترامه ولی کاش میشد همه ما از مردم تا دولت برای این افراد برنامه ها و راه حلهایی بهتر در نظر گرفته باشیم .
به امید موفقیت ..
شما هم همیشه خندون و موفق باشید
به عشق آمده ایم و به عقل خواهیم رفت و در این عقلانیت عشق را معامله نخواهیم. وقتی به تیماری همنوعان خود می پردازیم خدا را به پیشمان می کشیم و در این عشق بازی الهی رضایت او را به کمترین ثمن به دست می آوریم .
مستدام باشید.
سلام جناب جعفری ..
خسته نباشید
تشکر از حضورتون در وبلاگم ..
هو الخالق ...در این امر شکی نیست و تقدیر نوشته ی او رو شکر می گوییم .
شاد و موفق باشید
روزی رفته بودیم به یک مرکز توان بخشی در مشهد . یکی از دوستان با دختری گرم صحبت شده بود . آن دختر از نظر جسمی چندان وضع مناسبی داشت اما از صحبت هاش پیدا بود که چندان عقب مانده ذهنی نیست.
یک گفت و گویی در این حین رد و بدل شده بود که حتی الان که سالها از آن ماجرا میگذرد وقتی به یادش می افتم بغض گلویم را می فشارد .
پرسید : امام رضا رو دوست داری؟
گفت : آره
پرسید : چه آروزیی داری تا امام رضا برآوردش کنه؟
گفت: همش دعا میکنم حالمو خوب کنه تا برم پیش مامانم آخه خیلی دلم براش تنگ شده!
سلام
همین رو واقعا اونجا حس کردم وقتی خیلی ها رو دیدم که قادر بودند اما از قدرت و تواناییشون کسی با خبر نبود ..
خدایا این دختر رو ببین ...
سلام
ممنونم که لطف کردی نظر دادی.
با این نوشته یادآوری خوبی کردید . آفرین بر شما.
سلام جناب متین ..
خسته نباشید ...
متقابلا از حضورتون خرسند شدم ...
سپاس از اظهار نظر لطفتون ..
شاد و موفق باشید
سلام خدمت بنگری عزیز
talk to her (با او حرف بزن) فیلمی از آلمادوبار کارگردان اسپانیایی اونو گیر بیار و ببین.... فیلم تاثیر گذاریه
موفق باشی تو کارات
سلام روح الله عزیز ...
حتما دوباره خواهم دید تا یادآوری باشد برای درک سختیهای احساس بشر امروزی ..که فراموش شده اند. برای تنهائیها ...برای فقدان عزیزان ...برای دیدن دریچه ی ارتباط کهنه و عمیق انسانیت ...برای نگاه حقارتهای آدمهای دور و بر ...برای دیدگاه آنها از انسانهای همنوع خود اما در قالبی معلول ...برای کسانی که از اجتماع رانده شده اند ...برای عشقها و عاطفه هایی که در بند بند جسمها جریان دارد اما جریانش حقیقی نیست ...برای تظاهر مدرنیت اما در جومه ای هنوز ایتدایی ...و و و ...
و از همه مهمتر برای شما که یاد آور این فیلم شدید ...حتما خواهم دید ٬ تا به حال بهت گفته بودم؟! که گاهی وقتها درک و حست همونیه که در وجود من نیز هست...!
شاد و موفق بشی
سلام دختر هرمزگانی.از طریق سابت مسیح نژاد با وبلاگ شما آشنا شدم . وبلاگ بسیار پرمحتوا و خوبی دارید. از مطالب شما استفاده کردیم. امیدوارم شاهد کارهای بیشتری ازجانب شما باشیم . موفق باشید
سلام خدمت شما ..
سپاسگذارم از حضورتون و اظهار نظر لطفتون .
در جواب کامنت (خ) شما عرض کنم : سوال۱) قبل از تعریف و تمجید همیشه دوست دارم مخاطبینم مطالبم رو با دقت بخونن ...دوست دارم نقد بشم چون دید همه یکی نیست ٬ نقد هر چی باشه واسه نویسنده یک امتیازه برای بهتر نوشتن و بهتر دیدن و ...
سوال ۲) کاملا دقیق و صحیح فرمودید .
همیشه شاد و موفق باشید
از اینکه تورو با این قدرت فوق العاده هرروز در کنارم میبینم،هیجان زده میشم.از بودنت و و داشتنت به عنوان یه دوست لذت میبرم.من خالق اسب آبیت نیستم،این تویی که خالق بکرترین و شیرین ترین تخیلات قابل پرداختنی.وقتی که داستانهامون باهام در میون میذاریم،ساعتها درگیرم میکنی و میدونم درگیرم میشی!.مرسی ازینکه منو درخلق مخلوقاتت سهیم میکنی.
فردا،یا به عبارتی امروز،بهشت،من و تو. نگاه ساده تو به کودکان معلول که از اجتماع منعزل شدن و دوباره یادآوری ارتباط انسانیت جای تشکر و قدردانی داره هرمزگانی گل .
(قرارمون حسابی یادت رفت!!!) فیس بوک ---
اینهمه لطف باروون نفرمایید ٬ شرمنده اخلاق نوشتنت و دید زیبات شدم .
اوه ه ٬ بذار به حساب مشغولیت کاری و ذهنی این چند روز اخیرم . پوزش ...حتما چشم .
شاید باور نکنی ولی این متنت را چندین بار خوندم از امروز صبح تا حالا بعدش هر چی کردم یک چیزی برات بنویسنم نتونستم. سوسن یک چیز فقط می تونم بگم: به خودم تبریک می گم که دوستی دارم که اینقدر خوب می بینه و می نویسه... عالی بود ... عالی
سپاسگذارم جناب ..
شرمنده فرمودید ... دیدن با شنیدن فرق میکنه . به قول بعضی ها عمل (امل) مهمه ! لبخند ...
شاد باشید
درود
گزارش خوبی بود.موفق باشید
البته یکی از ویژگی های کارهای شما استفاده از تصاویر بود که در این پست ندیدم.
خیلی حیف شد.ولی بهرحال عالی بود.
انسانها با هر وضعیتی شایسته احترام و لایق حقوق خود هستند
پیروز باشید
سلام ..
تشکر از حضور و اظهار نظر لطفتون .
کاملا درست فرمودید ..اما عکسهایی که گرفته بودم مجوز درج کردن آن را در اینجا نداشتم .!
با شما کاملا موافقم ...احترام و لیاقت فرد در هر چهره ای که باشد لازمه ..خوب است ذات انسان بودن را در نظر بگیریم .
شاد و موفق باشید
سلام همشهری اپم ...
سلام ...
حتما خدمت میرسم ..
شاد باشی
سلام
خوبی؟
منم با انبا مینو موافقم
موفق باشی
سلام وخوش آمدید
سلام...ممنون که بهم سر زدین و ببخشید دیر رسیدیم....کمی مشغله کاری هستش...مطالبتون رو خوندم...سعی میکنم سر فرصت بازم بهتون سر بزنم....شادی و بهروزی براتون آرزومندم
سلام و خوش آمدید..
درود بر دخت هرمزگانی
خوشحالم از بازگشت مجددت در عرصه وبلاگ نویسی . موفق باشی دخترم .
آموختن و استعداد تنها مختص انسانهای سالم نیست ٬ مختص کودکان سالم نیست ٬ راجب کودکان معلول زمان سولیوان -هلن کلراولین - لوییس بریل- و جبار باغچه بان که هر کدام از اینها نوعهای خاص کودکان معلول را بر کنف حمایت خویش قرار دادند،و می دانستند که هر کودک معلول نیز مانند دیگر کودکان، حقی برای آموختن و استعدادی به قدر خویشتن دارد...
اگر در اجتماع امروزه ما افرادی از این قبیل باشند به دنیای تاریک و پر التهاب کودکان معلول را روشنی خواهند بخشید .!
نیازهای ویژه آموزشی کودکان معلول، از هر نیازی مهمتر است .
درود بر استاد گرامی ..
صبر میکردم تا منحنی این زندگی کمی اوج بگیرد و خیالم آسوده تر شود،وقتی دیدم از نقطه صفر فاصله گرفته تصمیم به بازگشت گرفتم ..بازگشت به اینجا ...و آنجا و ..هر جا اما آهسته آهسته!
دانستنیهای مفیدی را یادآور شده اید . سپاسگذارم .با شما موافقم .
تشکر از حضور و نظر لطفتون .
شاد و موفق باشید
سلام
چهارشنبه ای از راه رسید ...
هوا باز بارانیست ...
با پست جدیدی ( یه بار دیگه نفس بکش ...) منتظر احساس قشنگتون هستم .
سلام
حتما خدمت میرسم ..
شاد باشی
دست به قلمت عالیه دوست خوبم خیلی کنکاو شدم بیشتر بات اشنا بشم
راستی دست به دلتم عالیه هر چی اشک داشتمو در اوردی
کاش می شد بیشتر باهات اشنا بشم
خواهرت ریحانه البته مستعاره ها
سلام ربحانه عزیز
تشکر از حضور و اظهار نظر لطفتون .
شاد باشید