خورشید طلوع کرده بود٬ کم کم داشت دیر می شد باید به مقصد می رسیدیم و یک سری کارهای عقب افتاده اداری-بانکی را به اتمام می رساندیم . شتابان با چشمهای نیمه خوابم سوار ماشین شدم٬ تمام مسیر یک ساعته را خواب بودم . ناگهان با شنیدن سرو صدای مردم و صدای بوق ماشینها خواب از چشمهایم پریده شد . چشمهایم را باز کردم گیچ مانده بودم از دیدن تجمع مردم و ترافیک جلو و عقب اصلا حیرت زده شده بودم . از دایی جانم پرسیدم مگر ما کجاییم ؟ چی خبره اینجا ؟ ! گفت : به شهرستان میناب خوش آمدید ... و بقیه را خودت ببین میدانی ؟!
ساعت حدود نه ونیم صبح بود از فلکه ی زهیری تا میدان شهدا و همچنین مسیر برگشت از بانک ملت تا مسیر یا جاده ی پاکوه بقدری ترافیک بود که نه راهی برای جلو رفتن بود و نه عقب بازگشتن . تجمع مردم در میدان شهدا که گویی اعتصاب کرده بودند من را بیشتر حیرت زده کرده بود . گاهی اعتصاب مردم میناب را ندیده بودم و حتی ترافیک این شهر در اینروز بی نظیر بود ! مردم اعتصاب کرده بودند٬ اعتصاب آنها برای افرایش روز بروز تورم ..گرانی اجناس ٬ و اواخرا جمع آوری دست فروشان که تنها وسیله ارتزاق آنها دست فروشی بود ٬ همچنین تغییر مکان پارکینگ ماشینهای کرایه کش که از مکان سابق به رودخانه انتقال داده شده ٬ که باید هر مسافری یک هزینه اضافی بر دوشش اضافه شود چیزی حدود ۲۰۰-۳۰۰ تومان اضافی بدهد تا به رودخانه برسد و از آنجا به مقصد خود برود !
از ساعت نه ونیم تا چیزی حدود ساعت ۱۲ در این گرما توی این ترافیک مثل بقیه باید منتظر می ماندیم . در همین لحظات برای حفظ امنیت و کنترل اعتصاب مردم ! جناب رئیس شورای شهرستان میناب در این مکان حضور داشتند که ثانیه ای از آمدنش نگذشته بود که این مکان را ترک کردند . بنظر می رسید حضور ایشان جر اینکه به مردم بفهماند که تجمع شما در اینوقت ظهر بی نتیجه و بی فایده است و اینکه مردم را مسبب اصلی هرج و مرج و ایجاد ترافیک در سطح شهر تلقی کرد! دیگر هیچ اقدام مثبتی برای شهروندان انجام ندادند ٬ ایشان برای پیگری خواسته های شهروندان٬ مراجعت به فرمانداری را توصیه نمودند !
باز شهروندان ماندند و حیرت همیشگی و ما ماندیم و ترافیک عجیب که باید مثل بقیه دنده عقب می رفتیم تا اینکه از مسیر پشت شهر وارد شهر می شدیم و به کارهایمان می رسیدیم .
خلاصه این اعتصاب و ترافیک در سطح شهر و حضور مسئولی عالی رتبه در آنروز ٬باید حد اقل به حرف شهروندان گوش داده می شد و ساده ترین حقوق یک شهروند که همان بیان کردن خواسته هایش بود این حق را حداقل نبایستی از شهروند سلب می کردند!
آخر این شهروند شده عین توپ فوتبال یا بسکتبال که به همدیگر پاس داده می شود! برای رفع خواسته هایش به بابهایی که سر و ته ندارند مراجعت کند ! همیشه انگشت اتهام هرج و مرج را به شهروند اشاره می کنند در صورتیکه این هرج و مرج ها از جایی دیگر نشات گرفته تا رسیده به شهروند! آوای حقم هست باید در گلو خفه شود! و اینکه شهروندان خفه شده ...قربانی تورم بشوند ٬ درآمد و محصول بدست آورده را بـاز بریزند بــه حلقـــوم .... !
پ.ن: از کلیه دوستان عزیزی که طی چندین روز گذشته چه با اس ام اس٬ تماس تلفنی ٬ کامنت گذاشتن در وبلاگم ٬ و از طریق ایمیل جویای احوالم بودند بینهایت سپاسگذارم . واقعا نیرو و انرزی مثبت بهم دادین ! قربون همتون .
خوشحال می شم بیایی و با هم تبادل لینک کنیم
سلام عمو ...
خسته نباشید..
ممنونم که به اینجا تشریف اوردین ..
اومدم اما متاسفانه نتونستم این فونت چینی شما رو بخونم (لبخند) ...با چه فونتی تایپ کردین؟...همش بجز حروف نامفهوم چیزی دیگه نبود(لبخند) ..
شاد و موفق باشید..
سلام.
من یه نظر خیلی مهم دارم. اعتراض من به تو اینه که چرا این ملت رو به توپ فوتبال تشبیه کردی؟ توپ رو به همدیگه پاس میدن و به طرف گل هدایتش میکنن!
چرا این بدبختا رو به توپ بسکتبال تشبیه کردی؟ اونو که به زمین میزنن دوباره دریافتش میکنن آخر سر هم گل سر سبد میشه!
این مردم توپ والیبالن که کسی امتیاز اصلی رو میگیره که بتونه محکم بکوبتش زمین هیشکی هم نتونه جلوشو بگیره!! البته دارم رو پروژه توپ بیس بال هم کار میکنم که باید همچین شوتش کنن که هیشکی نتونه به گردش برسه!!! :)
موفق باشی هموطن همیشه معترض من!!
سلام دوست خوب..
سرگردونی اینا عینه همون توپ میمونه ...هر کسی واسه برنده شدن توپ رو اینقدر می دوونه ...یا شکست یا برد نصیبش بشه . حالا اون برد نصیب اونی میشه که قویتره ...!
همیشه این توپ خوار و گرفتاره پای فوتبالیستاست ..درسته ؟
هر توپی باشه فرق نمیکنه ...همش یه جورای گرفتارن ...
باور کن پروژه خوبی از آب در میاد ..(لبخند)
ممنونم هم وطن ... معترض نیستم اما وقتی می بینم اونچی که حق ماست بهمون نمیرسه دواغونم میکنه ..
شاد و موفق باشید
با سلام وخسته نباشی
۳۰ سال است که هر صدای حق طلبانه در گلو خفه کرده اند
- صدای دانشجویا ازادیخوا
- صدای زنان حق طلب و مبارز
- صدای کارگرانی که خواهان حقوق انسانی خود هستند
-صدای روزنامه نگارانی که حقیقت می خواهند عریان کنند
و صدای ملتی که می خواهد به حقوق انسانی خود دست یابد . و اینک صدای زحمتکشان مینابی و همین چند هفته پیش هم با بستن دفتر انجمن داشجویی داشنگاه هرمزگان ، صدا داشجویان این استان ، می خواهند در گلو خفه کنند.
بلاخره معنی مساوات و عدالت اسلامی و مهرورزی هم فهمیدیم ، دیدیم و لمس کردیم . .
فکر چاره دگر باید کرد !
موفق بشی دخت عزیز
سلام خدمت سرور گرامی..
شما هم خسته نباشید ...
۳۰ بهار کم نیست ...۳۰ بهار نوشتنش آسان اما زیستن تو این ۳۰ بهار و دیدن مشقات و مواجه بودن با موانع و سدهایی که سالهاست مانع رسیدن به اهداف و حقوق مسلم مردم است بسی تلخ و ناگوار است.
کاملا با شما موافقم ....
مساوات و عدالت اساسی و اسلامی ...فقط نوشته های سیاهی هستند بر کاغذهای سفید ٬ اگر این نوشته های سیاه تطبیق می شد هم اکنون خشنونت ...نا امیدی ...فشارهای روحی ...تورم ...رقابت ..و هزارها کلمه دیگر جای منفی خود را به مثبت مبدل کرده بود.
مجالی برای چاره هم نذاشته اند ...!!
سپاس فراوان از تشریف فرمایی شما ..
شاد و موفق باشید
سلام دادای بزرگوار
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
نمی دونم به کدامین گناه باید اینقدر مردم ما اذیت بشن در صورتی که هرمزگان دروازه اقتصادی بشمار میرود.
خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.
امیدوارم که حداقل شما به کاراتون رسیده باشید..
موفق باشید و پایدار...
سلام خدمت آقای صابری عزیز..
کوچه هایی که کوچه های دیگری نیز در آن بوجود آمده ..هر قدر خواستیم به انتهای این کوچه برسیم هر بار کوچه های بزرگتری را یافتیم که راه را برای رسیدن دشوار ساخته بود!
شریان حیات اقتصادی کل کشور از اینجا شعله گرفته ...اما بدون رقابت هر کس بدلخواه بر قیمتها می افزاید ... یک دارا ..داراتر و یک ندارا محرومتر ..
من هم جزیی لا یتجزا از این قشر ...
تشکر از حضورتون ...
شاد و موفق باشید
تا چند توان به آسمان گفت / این درد که ریشه اش زمینی است...
کهن درخت گوید مرا چرا آب دهی
خشکیده ریشه ام و تنم افسرده
گرهم آبیاری کنی دگر توانی برای ثمر ندارم ..
.
.
.
سلام استاد بزرگوار ..
خسته نباشید ..
کاش این ریشه ی خشکیده می شد از نو ثمر دهد !
شاد و موفق باشید
سلام
تورم کجا بود!! گرانی چیه! بی خیالش خواهر عزیز .
مگه وبلاگ قشنگتو دوست نداری!؟
انچه به جایی نرسد فریاد است .......
سلام خدمت پتروک عزیز
حق با شماست ...ظاهرا باید نادیده گرفت ...
دوستش دارم میخوام وبلاگم مثه خودم باشه ... (لبخند).
فریاد نیز در گلو خفه شده ...
تشکر از حضورتون...
شاد و موفق باشید..
سلام
متاسفانه ساختار بد و بروز نشده میدان و تقاطع اولیه شهر میناب بعد از پل همیشه باعث شلوغی و بی نظمی زیادی میشه ..
وای بروزی که زیتون میناب بخواد افتتاح بشه که اونم از قضا توی همین قسمت شهره.
راستی خدا بد نده
همیشه سالم و تندرست باشی
نمایشگاه عکس اردیبهشت هم افتتاح شده
سلام روح الله عزیز ..
نخسته ...
زیتون ..قلعه هزاره ...و یک جاده مستقیم تو شهرستان میناب . هیچ وقت بفکر پیاده کردن برنامه ی مناسب با وضعیت شهر نبودند و نیستند ... پارکینگ بازار طالقانی .. بی نظمی بازار ..وضعیت پیاده رو های کنار بازار ..دست فروشان ... و به اضافه ی گرمای سوزان میناب ..خدا رحم کنه .
ممنونم از لطفتون ... همچنین شما سالم و موفق باشید.
بله ...اتفاقا اومدم روز سه شنبه و از نمایشگاه عکس دیدن کردم. عکساتون زیبا بود بخصوص اون عکسی که خانم در حال پاک کردن ماعی بود . اما باز موفق نشدم شما رو اونجا ببینم .
شاد باشید..
سلام دوست خوبم
ممنون از لطف و همدر دیت
سلام خدمت مهرگان عزیز ..
خواهش میکنم ... فقط نگرانتون بودم. امیدوارم که سالم و موفق باشید...
سلام.فعلا که هرچه بگوش نرسد فریاد است.مشکل آنقدرریشه دار است که کار از تجمع واعتراض گذشته چرکه مسئولین رده اول پاسخگو نیستند چه رسد به شهرستانی که چیزی دستش نیست ممنون
سلام خدمت بدیس عزیز ...
کاملا با شما موافقم . توصیه می کنند فلان مسئول ..فلان هیات ..فلان ارگان را مراجعه کنید ..اما هر کدام از اینا بازم جوابگوی ملت نیستند ...
آخه بخوان جواب چی به مردم بدن ..با جواب که حل نمیشه ...عملکرد مهمه تره که ....
ممنونم از تشریف فرمایی..
شاد و موفق باشید
به قول خالو صالح
مه سروم سوت اکشه !
سلام و نخسته ...
یادش گرامی ... واقعن همینن .. صدا تو گلو ضفتن ..
تشکر از حضورت
موفق بشی
ما مردم گاهی فراموش می کنیم که مسبب خیلی از بدبختی هامون خود ما هستیم ...
علت تورم و گرونی هم که ناگفته پیداست ...
از ماست که بر ماست ...
سلام تقدیم حباب عزیز ...
دار و ندارت بریز تو گلوشون بازم سیر نمیشن .... از طرف بهت میدن از این طرف بازم خودشون همون داده و با چند برابرش باید بهشون پس بدی ...
ما هستیم ...اما هر وقت که خواستیم اصلاح کنیم ..به طرقی نشده !
تشکر از حضورتون ....شاد و موفق باشید
سلام . نخسته
اندر این عالم همه فریاد از غم می زنند
در فلک سیاره ها شیپور ماتم می زنند
راه میخانه گرفتم تا شوم فارغ ز غم
لیک دیدم مطربان هم ساز ماتم می زنند...
شاد و سرافراز باشی.
سلام خدمت رامی عزیز
نخسته کاکا ...
بعد از مدتی تشریف آوردی ..خوشحال شدم. هر بار اومدم وبلاگتون بروز نبوده ؟! آفتاب رو دوست نداری (لبخند)..
خوشم اومد از متنت ... دقیقا همین شده ...لبخندها زورکی ..شادیها گرچه هستن اما طعم شادی رو ندارن ..انگاری تحمیلی شدن .
شاد و موفق باشید
سلام .سفرنامه شما را که خواندم به یاد سخنان علمایی افتادم که به رئیس جمهور تذکر داده بودند که :دیدمردم را به امام عوض نکند. آیت الله مهدوی کنی گفته بود:اگرمدیریت امام زمان است یعنی ایشان نمی توانند مافیا را ازبین ببرند ؟برنج کیلویی ۵هزار تومان هم از مدیریت امام زمان است ؟امام خمینی با آن عظمت حتی یک بار درباره ارتباط با امام زمان صحبت نکردند .
ظاهرا بنا برآنچه نوشته اند رییس جمهور گفته بود که دست امام زمان رادر اداره کشور می بیند .!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستی با تشکر از اینکه مرا پیوند زدید اگه اشکالی نداره لطف کنید وبنام نیم خبر لینک کنید.ممنون
سلام تقدیم شما ..
خسته نباشید ..
چرا این مسایل را به امام زمان ربط می دهند ...!!!!!
کفار ...و کفر !!
تشکر از حضورتون .... حتما آپ دیت میکنم .
شاد و موفق باشید
سپاس بنگری...
سلام و نخسته...
ممنونم از نظر لطفتون ...
باورت بفرمایید حق مردمان میناب توی این آفتاب گرم ٬ بی توجهی و بی تفاوت گذشتن نبود ...کاش عنایت بیشتری می شد..
تشکر از حضورتون ...
شاد و موفق باشید
من که فسام نمی تونم صبح ساعت ۱۲ بیرون باشم تعجب می کنم تو چطور ساعت ۱۲ اونم در گرمای سوزان میناب دنبال سوژه بودی که دو حالت داره یا وبلاگ دوستی و نمی خوای وبلاگت راکد باشه یا اینکه به فکر پوستت نیستی...{لبخند}
سلام آقای بادروج..
خسته نباشید ...
صد شکر به هوای فسا ... آفتاب سوزان میناب و مردم میناب توی این آفتاب تا چیزی حدود ۲-۳ ... و خشک شدن فریاد در گلوشون و اونوقت مسئولی بیاد بگه جمع شدن شماها اینجا زیر این آفتاب بی نتیجه است برگردین برین خونه یا اینکه به فرمانداری مراجعت کنید...!!! چه حالی به این شهروندان دست میده ...اینگاری یکی بیاد با ساتور بزنه تو کلت و خونت پایمال بشه !!!
هر دو موردت کاملا صحیحه .... پوستم که سیاهه سیاهتر که نمیشه ٬ آفتاب سوزان هنوز نتونسته قلب و احساس هرمزگانی بودنم رو تیره کنه و محاله بتونه تیره اش کنه (لبخند) ...
تشکر از حضورتون..
شاد و موفق باشید..
احسنت به مردمان میناب که گرمای هوا،مشغله روزمره و ... مانع از این نشده که صداشون رو به مسولین برسونن....
سلام خدمت خانم کوشا ...
نخسته دادا ...
باور بفرمایید برای خود من هم بسیار لحظاتی ناب بود ...هیچگاه مردم میناب را در اینچنین صحنه هایی ندیده بودم . حماس و وحدت همه اونا برای برطرف کردن این معضلات نباید نادیده می گرفتند . حضور رئیس شورا باید جدی تر از این بود اما متاسفانه باز صدایشان نادیده گرفته شد ....
تشکر از حضورتون ..
شاد و موفق باشید
سلام دوست عزیز.
با یه داستان جدید به روزم.
خوشحال میشم مثل همیشه نظر قشنگت رو بهم بگی.
سلام دوست عزیز ...
ممنونم که با خبرم کردید..
حتما خدمت میرسم ..
موفق باشید
سلام دوست عزیز
خدا آخر وعاقبت ما رو به خیر کنه با این مملکتی که داریم
توی کشورهای خارجی توی ایام سال نوشون ۴۰ درصد قیمت اجناس رو میارن پایین کشور ما چی ؟
وقتی یه کیسه برنج از ۴۰ هزارتومان به مرز ۷۰ هزار تومن میاد طی دو ماه
وقتی حقوق یه بازنشته هنوز ۲۰۰هزار تومانه اونوقت یه بستنی ۱۵۰ تومانه
وقتی ..................................................
مطلب خوبی بود اما کو گوش شنوا
شاد باشی دوست عزیز
سلام دوست عزیز ..
نخسته ..
صحیح فرمودید ...ما هستیم که قربانی این افزایش ..و گرانی میشیم . آقایی که تو اون تجمع میناب بود ..میگفت حقوقم ۱۷۰ هزار تومانه ...میام یه کیسه برنج ۴۵ ک.غ را به ۶۵-۷۰ هزار تومان بخرم ...برنج تایلندی رو فلان قیمت پس چی باقی میمونه برای مخارج دیگه !!!
امیدوارم اوضاعی بهتر از این داشته باشیم ..
تشکر از حضورتون ...
موفق باشید
درود
بیست و پنجم اردیبهشت روز فردوسی گرامی باد
با مطلب زیر پذیرای نظر شما هستم
شناخت فردوسی مهمتر از بزرگداشت وی است
http://azfarshid.blogsky.com/?PostID=191
با ارادت
خدادادیان
سلام و خسته نباشید ...
تشکر از تشریف فرمایی .
حتما خدمت میرسم ....
شاد و موفق باشید
!!!!
مغسی بکو ..
چی بگم که هر چی گفتی درست بود.اینجا ایران است.اصلاْ هم برای آدمهای حساسی مثل خودم داروی فراموشی تجویز نمی شود!
سلام دوست عزیز..
اون نام عظیم ایران چی شد!؟!! چی کم داریم که باید بگوییم اینجا ایران است !؟
کاش دارویی بود برای فراموشی تا مجوزش گرفته میشد ..
تشکر از حضورتون...
شاد باشید
سلام خانومی و نخسته
من که دیر از این ماجرا با خبر شدم
و این اعتصاب دلایل زیادی داشت که یکیش همین جابجای دست فروشان به پشت اتش نشانی که نه مسیر ماشین های عبوری به اونور هست و نه از امنیت خوبی برخوردار هست و برای رفتن به اونجا یا دربست باید بگیری یا کرایه زیاد
یکی از دلایل دیگه هم جابجایی ایستگاههای ماشین ها برای مقاصد مختلف که اونم بردن بستر رودخانه یعنی بلوار ساحلی
این قضیه هم طبق شنیدها یک زن میخواد بره به سمت ولی عصر که اونجا پلیس حضور داشته و مانع ایستادن و سوار کردن مسافر این مسیر میشده و این زن هم که حوصله اش سر میره جلوی ماشین ها رو میگیره و ترافیک راه میندازه
حالا این سوالات پیش میاد که این شهر که در و پیکر درست حسابی نداره و بخوان توش قانون شهرهای بزرگ رو یهو جا بندازن سرنوشتش به کجا کشیده میشه ؟ و مردم باید چه مشکلاتی رو تحمل کنن ؟
و این سوال که اگه نیان جلوی این تردد ها رو نگیرن و با وجود خیابونهای واقعا باریک و غیر استاندارد این شهر تا چند سال آینده چی میشه ؟
وجود دست فروش ها تو پیاده رو ... قرار گیری ایستگاه های ماشین های عبوری بیش از 10 منطقه در نزدیکی میدون اصلی شهر ... تردد ماشین ها و مردم ... و هزار دلیل دیگه که یک جا حق مردم و یکجا حق شهر
از کجا باید شروع کرد ؟
حالا مردم هر چه اعتراض کنند باز صداشون به گوش نمی رسه
چون متحد نیستند...چون شهر در و پیکر نداره و ...
آرزوی سلامتی و موفقیت
سلام تقدیم آقای وحدانی ..
نخسته ...
بله کاملا درست اشاره فرمودید ..موضوع اعتصاب مردمان شهرستان میناب دقیقا برای همین نکات بود .
دست فروشان که مایه ی دیگری ندارند ...درآمدی دیگر ندارند بجز همین دست فروشی چه در سرما و چه در گرما . بجای تهیه مکان مناسب تشکیل یک بازارچه ی کوچک برای دستفروشان ٬ به یک صحرایی می برند که نه مشتری راغب میشه اونجا بره و نه اینکه دستفروشان درآمدی مثل سابق میتونن داشته باشن .
پارکینگ ماشینها همین مشکل ....
گرانی بازم همین مشکل ....
به مشکلاتشون نمی پردازند . مجبورن اعتصاب کنند ...تا حداقل این گوشهای پر از پنه یک صدایی رو بشنوند که از گلوی یک شهروندی که طول ۳۰ سال این صدا رو به زور خفه نگه داشته ...بشنوند ! اما شهروند نمیدونه که این گوشها سالهاست که عمدا پنه گرفته شده !!
مسئول که احساس گرما نمیکنه ...با ماشین زانتیا میاد و دو کلمه بمدت ۱ ثانیه میگه ...و اونجا را ترک میکنه . !!! بجای این دلسردی و ناامیدی میتونست یک راه حل مناسبی یک اقدام مثبتی انجام بده . !!
بله ...گویا اعتراض هم فایده ای نداره ... سالهاست که این معضلات روز بروز رشد میکنه ..و به رشد ادامه میده ...!!
همچنین برای شما و خانواده تان ..
شاد و موفق باشید
سلام بنگری عزیز حوبی
با آرزوی سلامتی
همیشه مطالبت خوندنی است
در این برهه از زمان کی میاد به موج اعتراضات گوش میده
واقعا که زیربار گرانی و تورم داریم کمر خم می کنیم وچه بسا مرد هایی که برای آسایش بیشتر خانواده ویا ساختن مسکن برای کار کردن ویک لقمه نان حلال در آوردن به آن ور آب رفتند و درد دوری و تنهایی را دارند تحمل میکنند هم خودشان وهم خانواده شان در اینجا ، باز نمی توانند زیر بار گرانی کمر راست کنند . واما کو گوششنوا وکو حلال مشکلات و...
با آرزوی تندرستی و ...
سلام خدمت شبنم عزیز..
ممنونم ...از لطفتون .
با این تورم روزافزون باور بفرمایید همونی که دور از خانواده اونور آب هم برای کار و بدست آوردن مخارج خودش و خانواده اش رفته ٬ بازم درآمدش نمیتونه جوابگوی این تورم باشه . گرانی از همه جا از همه طرف همه مردم رو تو یک حالت استرس قرار داده . ترس از اینکه مبادا فردا از خواب بیدار بشه ببینه موجی از گرانی سر و پاش رو فراگرفته !!!
همچنین بهترین موفقیتها را برای شما و خانواده ات آرزومندم .
تشکر از حضورتون..
موفق باشید
درود..کاش فقط به گوشها نمی رسید متاسفانه چشم بصیرت آنها که باید هم نابیناست.......
سلام خدمت ماه لی لی عزیز ...
احسنت ...عین حقیقت فرمودید ...نه گوش شنوا نه چشم بصیرت ..
تشکر از حضورتون ...
شاد و موفق باشید..
قلم بشه جفت پاهاشون که مردمو اینجوری پاس میدن...
سلام آقای بزرگمهر ...
نخسته ..
پس کی ؟ !!!!!!!!
سلام دادا...
واقعا دست مردم غیور مینوو درد نکنت که با اعتصابخو سعی شوکرد که حرف خو به گوش مسئولین برسونن ولی مسئولین حتی حاضر نبودن به یه سوال ایی بنده خداون جواب هادن...
چقدر مردم صبر بکنن...روز به روز قیمت جنس بالا ارفتن...
ایی مردم چه گناهی شوکردن که ایتو ...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
موفق بشی دادا...
سلام کاکا و نخسته ....
مدتی نهستری ؟..خاش هندی ..
بعضی وقتو سکوت زیاد از حد به منفعت نین ...یه باری که تصمیم به اشکهتن ئی سکوت اگرن ...ولی سکوت اشکیت و فریاد خفه شده چند ساله باز صداش بگوش نارست ..!!
به جرم انسان بودن محکومش اکنن ...
تشکر از حضورت ...
شاد و موفق بشی
یالا دادا..ما دگه هندیم..
اوه ه ه ... هلا والله... بی سیخور ..
خاش هندی کاکا دوره ی سربازیت تمون بودن که هندی ....دلم بی خوندن نوشتئونت ایکوکو بوده .
حتما میتام ..(لبخند)
شاد بشی ..
سلام .ممنون دادا
سلام ..
خواهش اکنم ...لطف اتهستن
سلام . فریاد اینها در هیچ دلی اثر نداره . تو هم شاد باشی.
سلام جزیره ..
فکر کنم دعای من مستجاب شده ... زبونت قیچی شده (ل و ل)
کاملا صحیح فرمودید ..
شاد باشی
با وبلاگ جدید ( هر چه تو را یاد من بیاورد زیباست ...) منتظر حضور شما دوستان هستم
http://lina.blogsky.com/
با تبادل لینک موافقین ؟
سلام لیدا خانم ..
آدرست رو اشتباه تایپ کردی ...!
شاد باشید
گویا این مشکل پاس دادن همیشه و در همه شرایط وجود داره...کاریش هم نمی شه کرد...
خب مشکل این افراد هم واقعا جای بحث داره...اما مسئولین ما هیچ کدام گویا مشکلات مردم را درک نمی کنند...اگر درک می کردند مسلما کاری می کردند...
در ضمن مشکل تورم و گرانی در همه جای ایران وجود داره...مردم ایران روز به روز دارن تو تورم به وجود امده غرق م شن و مسئولین هم به فکر راه چاره نیستند...یا اگر واقعا به فکر این مشکل هستن بلد رفع کردنش نیستند...زندگی در ایران کم کم داره به مرز های خطرناک می رسه (از لحاظ اقتصادی)...خدا کنه یکی واقعا به فکر راه حل اساسی بیافته...
سلام بهارین عزیز...
درسته ... این مشکل تنها اختصاص نداره به یک استان ...کل کشور ..اما کو حل اساسی ؟ وقتی یه مسئولی میاد و به حرف اینا گوش نمیده ...چی انتظاری باید داشته باشیم ..
ممنونم از حضورتون ..
شاد باشید
سلام
این قصه سر دراز دارد...
سلام سید بزرگوار ..
خسته نباشید ...
و ادامه اش هم طولانی تر ...
تشکر از تشریف فرمایی ..
شاد و موفق باشید
سلام سرکار خانم . خوبی؟
برنامه ها ردیف شده منتظر حضورت هستیم . شاد باشی
سلام خدمت شما ..
ممنونم ..لطف دارین .
بسیار خوشحال شدم از این خبر زیبا ...حتما شما را مطلع خواهم کرد ...
شاد و موفق باشید
درود بر شما
برنامه بزرگداشت یکصدسالگی نفت در دانشگاه کلن
http:/www.azfarshid.blogsky.com/?PostID=192
send to all
سلام و خسته نباشید ..
تشکر از لینک ...
شاد باشید