دو روى سکه ....!!!

اجتماع سالم ٬جامعه مدرن٬ رفاه اجتماعی٬ امنیت ...آسایش و . . . هر کدام برای خود معنا و تعریفی دارد و بدون تردید زمانی میتوان به آنها دست یافت که شاخص های آن در زندگی مردم سرزمینمان نمود پیدا کند .

 

راه دوری نمی رویم آن روی سکه ی استان ....شهر بندر عباس محله نخل ناخدا ...بهشت زهرا...محله کمربندی و دوهزار بندرعباس .... ٬ و یا آن روی سکه شهر میناب محله پشته شهوار و محله گروصالحی (محله پشت ژاندارمری) و...صدها محله و پس کوچه های استانمان. آنجاها هم گوشه ای از شهر است گوشه ای از به اصطلاح مدنیت که امروز از آن دم می زنیم .

 

شاید حس کنجکاوی بیش از حد من را به جستجوی اینچنین مسایلی می کشاند و شاید نه ...اینطور نباشد ....وقتی از این محله ها صحبت به میان می آمد دلم می خواست از نزدیک بتوانم ببینم مردمان این محله ها در گرما و سرما در استانی که هیاهوی بازارها٬ و ساختمان ها  مردمانش را از فرصت ابزار وجود گرفته و دغدغه پول و ثروت٬ رفاه و آسایش غم نان را به فراموشی سپرده٬ فانوسی را به خاطر همشهری بودن روشن کنم و بگویم بر خلاف آنچه که اتفاق افتاده دستهایمان به هم خواهد رسید اگر غم نان بگذارد .

 

                        

 

از میان برخی از این محله ها که می گذشتم خیابانهای داخل محله مشخص بود که چندین سال آسفالت ندیده. در گوشه ، کنار این محله ها تپه هایی وجود داشت که بر روی این تپه ها خانه هایی بود که از خانه بودن فقط نامش را یدک می کشید نه چیزهای دیگر ، اما با تمام اینها آنجا برای مردمانش خانه بود محل امن٬ استراحت و آسایش بود . بله... در تمام این خانه ها یک نسل پرورش می یافت . کوچه های تنگ و بدون بن بست را یکی پس از دیگری طی می کردم . هر کوچه و گذر حکایت غریبی را نجوا می کرد... 

 

در یکی از کوچه ها کودکی حدوداً ۳-۴ ساله وقتی من و چند تا از دوستانم که همراهم بودند را دید با صدای دلنشین و لهجه محلى شیرین و کودکانه اش پرسید،(شما هندی ایجا آسفالت بکنی).وقتی که درد٬ دست و پنجه نرم کردن با زندگی به عمق جانمان نفوذ کند یک کودک ۳-۴ ساله هم صاحب درد می شود.آیا این کودک می تواند فردا برای شهرش کاری کند شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر .!!!! 

 

                         

 

کودکان در کوچه های نه چندان تمیز محله با سه چرخ و اسباب بازیهایشان بازی می کردند اینجا از مهد کودک و تاب و سرسره و اتاق بازی کودکان خبری نیست .اسطوره ی آلودگی محله ها خور کثیف و لجن زاری را تشکیل داده بود که شاید مرز بین دو محله بودند نوجوانان اطراف خور نشسته بودند و زمان را در قربانگاه بطالت و بیکاری گردن می زدند یاد گفته ی هنرمند فرانسوی افتادم که می گفت : من حتی وقت کشتن وقت را گرامی ندارم .

در این محله ها وجود خانه های چوبی اما نه چوب درخت گردو ، شاخ و برگ درخت خرما برای ما عجیب نبود چون بارها دیده بودیم سئوال این بود چرا باز هم می بینیم پاسخش را که باید بدهید .!!!

 

درست است که مردمان این محله از رفاه و آسایش و جامعه مدرن محروم بودند ...اما به هم عشق می ورزیدند٬ همدم یکدیگر بودند ....وقتی بتوانی از بیرون حیاط خانه را ببینی و هر وقت از کوچه گذر می کنی در خانه ی همسایه ات باز باشد و تو راحت زندگی کنی این چیزی نیست جز یک . . . فهمیدنش کار سختی نیست اینجا همه مردمانش به هم اعتماد دارند . در این محله ها امنیت حاصل حضور نیروی های پلیس و امنیتی نبود بلکه حاصل اسکان انسانهایی بود که برای زندگی یکدیگر ارزش و احترام قائل بودند.

 

ما همه در یک شهر زندگی می کنیم . این آن روی سکه بود چهره شهرهاى استانمان آن قدر هم زیبا نیست.

 

و امـــا... !!!! 

 

این روی سکه استان... محله های مرفه نشین گلشهر ٬ کوی فرهنگیان ٬بلوار امام حسین ٬ و دهها محله.... به اصطلاح مرفه و مدرن با ویلاهای مدرن با ساختمانهای مجلل که به دلیل زیبایی ، و بزرگی.....از دور جلوه گر و نمایانند . خیابانها اصلی تا فرعی ...کوچه ها همه آسفالت شده .... ساختمانها با بهترین امکانات امنیتی و تفریحی و سرگرمی برای کودکان ....

 

ساختمانهای باشکوه و خیابانهای آسفالت شده ...امکانات بی نظیر همه اینها بیانگر رفاه اجتماعی و محیط سالم و جامعه مدرن است و این پیشرفت اجتماعی و رفاهی یکی از افتخارات هرمزگان بشمار میرود که این پیشرفت را هیچوقت نادیده نمی گیریم .

 

ولی کاش فراهم کردن فضای مناسب و سالم اجتماعی و رفاهی مختص یک منطقه یا یک محله نبود ....کاش این رسیدگی ها شامل حال مردم محله های پایین نشین شهر هم میشد .

 

محله های پایین شهر یا فراموش شده ی شهر میزبان مردمانی است که فقیر نیستند و نبودند. بله آنان انسان بودند قانع بودند شب برایشان تیره و تار نبود آسیب پذیر بودند اما آسیبشان به کسی نرسیده بود برای من شرم آور نبود ولی افتخار و سربلندی هم نداشت در شهری . . .

 

بگذارید بقیه را نگویم اما بدانیم که برای زندگی کردن نان اگر نباشد محبت هست .

 

نظرات 45 + ارسال نظر
نیما(با من تا انتهای عشق برقص) سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:51 ق.ظ

سلام خانم گل
تو استان ما هم پایین شهر و بالا شهر داره شاید وضع استان ما از وضع استان شما بدتر باشه.باور کن مردمش بقدری مهربانند غم فقر و بدبختی را نمیخورند فقط چشم انتظارند کی یکی پیدا میشه حد اقل سقف خانه هاشون را درست کنه که تو فصل زمستان سرد وحشی گرما را زیر سقف خونه هاشون حس کنند .
قربان انگشات قربان دلسوزیهات{گل}

سلام دوست عزیز
کاملا درست گفتید . سقف خانه بر سرشان خراب نشود ...رفاه و ویلا و از این چیزها لازم ندارند ...ولی متاسفانه تا بحال فکر نکنم مسولان از این محله ها یا کوچه های پایین شهر گذر کرده باشند چون اگر دیده بودند شاید حالی بهتر از حال امروز اینها بود ...
ممنونم از گل و همچنین حضور گرمت ...
شاد و موفق باشید

حسرت پرواز سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:53 ق.ظ http://www.hasrateh-parvaaz.blogsky.com

افسوس...فقط

حسرت آنها ...و افسوس خوردن ما ...
ممنونم از حضورت .
شاد باشی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 ب.ظ http://www.shame_siyah.persianblog

سلام. مدنیت که شما ذکر کردید شاید خیلی وقت هست که دیگر این عبارت کاربردی ندارد . مدنیت فقط برای مردم مرفه نشین بکار میرود . داشتن یک جامعه سالم و مدرن آرزوی هم قوم و ملتی هست باید ایجاد چنین جوامعی فساد جرم و تباهی از بین میرود اما در ایران ما یک جا را آباد و جای ویران شده را هرگز آباد نمی کنند.

این نوشته ت خیلی زیباست :
برای زندگی کردن نان اگر نباشد محبت هست .

سلام و خسته نباشید
شاید با گرد و غبار زمانه این عبارت هم گرد و خاک مخصوص به خودش گرفته که کسی نیست این گرد و غبار را پاک کنه ....
ببین فقر زیستن عیب نیست ....شرم هم نداره اما شرم آور اینه که یک به یک محله برسند و دیگر محله های فقییر نشین را فراموش کنند ....پیشرفت و رفاه هر جامعه مایه افتخار آن کشور است ولی زمانی این افتخار و پیشرفت به معنای اصلی خود میرسد که تمام نقاط شهر از این پیشرفت برخوردار باشند ...

بله همیشه محبت جاویدان مانده و می ماند ...
ممنونم از حضورت ...
شاد و موفق باشید

بندری در غربت سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:12 ب.ظ

سلام دخت هرمزگانی دلسوز
اعتماد و عشق همیشه بین همی افراد پیدا ابو.
دستت درد نکنت خیلی افتخار اکنم و انازنم به بانونی مثه تو که سر زدن و پی چنین افرادی رفتن برات شرم آور نهسته ...خیلو هستن که یه جاون براشو شرم آورن ایشو جدا از هر چی انسانن....محبت ایشو به ثروت دنیا عوض نابو.
سربلند بشی و دلسوز بمونی

سلام همشهری عزیز نخسته شما
باور ناکنی اعتماد ایشو به همدیگه بقدری عمیقن که بعضی از خونون اصلا در و دروازه ئی نهسته یعنی از تو حیاط ئی خونه به اون خونه اتونستت بری .... ئی از لحاظ اعتماد ... اما عشق علاقه محبت ئی چیزو جای خاص خودش هسته ....
تنها چیزی که لازمه همو رسیدگی به خیابونوی محله و جمع کردن فاضلاب .... رسیدگی و حمایت مالی ....
بسیار ممنونم از حضور و نظر لطف شما....مه هیچ وقت برام شرم آور نن برم پیش یه همشهری فقیر حتی رو یه تکه حصیر هم بشینم اما شرم آور لحظه ای ابم که دولت مسولین رسیدگی به حال ایشو نادیده شو گفتن ....
همیشه شاد و موفق بشی

شب بلورین سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:42 ب.ظ

گل بانو سلام
کاش فضای آنها هم مناسب و سالم بود . رفاه نمی خواهند اما محیط نسبتا سالم و اجتماعی حد اقل جاده های کوچه آسفالت شده باشند .
باز هم یک رنج دیگر از رنجهای ما .
بسیار عالی بود . پایدار باشی گلم

سلام جانم
واقعا همینطوره .....
یه چحم سرمه و یه چحم کنجل ...
رنج زیاده...میدونم زیاده قابل شمارش هم نیست ...
ولی شاید احساس راحتی میکنم وقتی می نویسم ...
ممنونم از نظر لطفت ...
خوش اومدی این بار من گل تقدیمت میکنم ...
شاد باشی عزیزم

تنها برای تو می نویسم سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:59 ب.ظ

کاش و کاش و کاش با صد افسوس.........

سلام دوست عزیز ...
کاش و شاید و افسوس و حسرت ...اینها همه شامل درد و رنج مردمان محروم ؟؟؟ میدونی چرا ؟؟؟
ممنونم از حضور همیشه گرمت .
شاد باشید

بلوچی سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:55 ب.ظ http://www.parparook.blogsky.com

سلام
به امید روزیکه...
به اعتقاد بنده یکی از بزرگترین معضلاتی که توی جامعه ما به وفور ودر حد انفجار به چشم می خوره ریا کاریه و اینم اصلاح نشدنیه ولی امید

سلام روح الله عزیز
ریا و تبعیض .....
امیدوارم که این عبارات از این بیشتر گسترده تر نشود و برای ساماندهی زندگی مردمان محله پایین شهر یا فقیر نشین برنامه های مناسبی در نظر بگیرند و اقدامات لازمه صورت بگیرد.
ممنونم از حضور گرمت ...
همیشه شاد و خوش باشید

یارا جعفری سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:18 ب.ظ

سلام سرکار خانم گل
مطلبت جالبن و حقیقتن . ادونی مردمون ای محلوون با هر دردی روبرو هستن . خوبن که تو استان خومو برف و بارون نین مثه شهرون دگه اگه هسته ای بیچارئون چه شکرده . محله بهشت زهرا بندر مه رفتم هر چی توش پیدا ابو . از فقر و بیچارگی . محلوون میناو هم دست کمی از بندر شونین .جایی که انسان زندگی نکردن تو همو خونه گاش بزی کوتوک مرغون بشت توا زندگی چطوکا مدرن بشت . بعضی از ای محلوون اترسی بری از بس که تاریکن مردمش از سر شوم دیگه صحرا نارن کسی هم که دل و جراتی نین شاون اترست برت . کجا مسولون کجا برق کجا لامپ کجا نور . تا چکده ایشو تو ظلمت و بی نوری زندگی بکنن . هر چه امکاناتن به جاون مرفه جاونی که تا وختی از یکیشو اپرسی کم محله نشتی با ناز و غمزه جوابت ادیت گلشهر بندر یا شهرک المهدی میناو .!!!! دم از تمدن و رفاه ازنن فکری به یه بیچارون بکنی ایشو هم انسانن .
دلت شاد و شادته بشت گلم

سلام یارا گل مه...
موافقم با حرفت ....رفتم و اودنم چه اگفتنی ....
به چه خو بنازن ...به محله یا به آپارتمانی که نشتن ....در اخیر یک انسان محسوب ابن مثل همه انسانوی دیگه چه بالا یا چه پایین شهر بشن ...
ممنونم از قدم زیبات که همیشه سر ازنی به وبلاگم ...
منال و نهال ببوس...
شاد و زنده بشی دادا

Fila Boy سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:12 ب.ظ http://gask.blogfa.com

هنگام پاییز

زیر یک درخت ... مردم
برگهایش مرا پوشاند
و هزاران قلب یک درخت
گورستان ... قلب من شد.

آمد ، به طعنه کرد سلامی و گفت : مرد
گفتم : که ؟ گفت : آنکه دلت را به من سپرد
وانگه گشود سینه و دیدم که اشک عجز
تابوت عشق من ، به کف نور ، می سپرد .

یک ساعت تمام ، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم به رویش نگاه کردم
فریاد کشید : آخر خفه شدم ! چرا حرف نمی زنی ؟
گفتم : نشنیدی ؟ .... برو .

.....ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن دلم تنگه ... دلم تنگه
بخواب ، ای دختر نازم بروی سینه ی بازم
که همچون سینه ی سازم همه ش سنگه... همه ش سنگه
نشسته برف بر مویم شکسته صفحه ی رویم
خدایا ! با چه کس گویم که سر تا پای این دنیا
همه ش ننگه ... همه ش رنگه
سلام عزیزم
امیدوارم که همیشه موفق و سربلند باشی
خیلی وب جالبی داری
درست مثل خودت !!!
به من هم سربزن
اگه با تبادل لینک موافق بودی لینکم کن و نظر بده تا من هم لینکت کنم
به امید روزی که اقام بیاد ...
التماس دعا

سلام و خسته نباشید
ممنونم از متن زیبات ....
نظر لطفت و حضورت مایه خوشحالیه ...
حتما لینکتون میکنم ..
همیشه شاد و موفق باشید

با حبیب سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:52 ب.ظ

سلام دخت گلم

خوشحالم که هر دو روی سکه اتدید کدام محله مهر ومحبت صفا با تمام وجودت حس اتکه؟ قسمت گلشهرو اعیان نشین شهر مه فکر ناکنم حتی همسایه خو بشناسن ولی محله فقیر نشین چه بگم وقتی در یه کوچه محله فقیر نشین با دخت ۳-۴ ساله روبرو بودی و ازتو اون سوال ایکه احساست با تمام وجود مه حس امکه که چه حالی بی تو وهمراهنت دست ایداد کاش مسئولین هم با خوندن مطلبت همی احساس خومو به ایشون دست هادیت و کاری بی ایشن انجام هادن.

موفق بشی دخت گلم

سلام تقدیم حضور بپ گرامی
نخسته ..
جایی که اگه نون نهسته محبت هسته ...ئی جایی هسته که اعتماد٬صفا٬دلگرمی٬مهربونی احساس امکه...
وختی ابینی دخت و چوک معصوم بجای سرسره بازی دس تو هاو فاضلاب اوردن ...تو محیط کثیف که بوی آلودگیش نفست بند اکنت ...چه احساسی اکنی نه اینکه جز دلسوزی و افسوس ...نه اینکه جز همدردی ..ایشو پاره تن ما هستن...همی آدمون از خون و رگ ما هستن کس غریب نهن بجز همشهری ما ...
امیدم هستن که مسولین به درد ایشو پی ببرن ....
ممنونم بپ گرامی از احساس همدری شما ...
باز سپاس از اینکه قدم رنجت کردن و تا کلبه دختت هندی..
موفق و شاد در پناه حق ...

مجید صفرخواه سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام خانم گرامی.
دیدن هر دو روی سکه زرنگی می خواهد . کسی فرق این دو را می داند که با هر دو رو مدتی زندگی کند . نمیدانم این احساس همدلی و دلسوزی چقدر می تواند برایت انرژی بخش باشد؟ مدرن زیستن یا فقیر زیستن هر کدامش قانون خاص خودش دارد . طبیعتا آنهایی که فقیر نشین هستند نیازهای ضروریشان بر آورده نمی شود اما مرفه نشنیان می تواند با پول خود امر غیر ممکن را ممکن کنند.
اندیشه و فکر زیبایت را تحسین می گویم .
سربلند بمانی

سلام و خسته نباشید آقای صفرخواه
حس کنجکاوی ... در پی جستجوی راز و نیاز این مردم شاید زرنگی نباشد ...شاید آشنا شدن با هر نوع زندگی برای شناخت و درک عمق درد این اقشار ....مرا وادار می کند از نزدیک حس کنم شاید وقت کافی برای شناخت نداشته باشم اما با یک برخورد و با دیدن شکل واقعی زندگی آنها میتوان درک کرد چقدر محرومند ....محرومیت آنها از نیازهای اولیه ....
بله ٬ پول و ثروت همه چیز را می خرد بجز یک چیز ....
بسیار خرسندم از حضور دایم شما ....
همیشه موفق باشید

محمد زارعی سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:30 ب.ظ

سلام دخت هرمزگان
قبل از هر چیز تشکر میکنم از این پست بسیار ارزنده ات ارائه دادن اینگونه مشکلات قابل تحسین است .
من خودم از میناب هستم آنچه نوشتی از محله های میناب عین حقیقت محله گروصالحی بمحض اینکه هوا تاریک شد رد پایی از کسی نمیبینی هر کس در منزلش یا کسی از بیرون محله وارد این محله نمی شود . مگر این منطقه جمعیت کمتری از منطقه های دیگر میناب دارد حتی یک لامپ نصب نشده در کوچه های این محله . توقع شبگردی را دارند !!!!
شما نمی دانم تا کجای این محله رفته اید اگر تا محله پشت گرصالحی رفته اید می بینید که مردم با چه وضع فجیعی زندگی می کنند . بعضی از خانه ها حتی از ساده ترین امکانات زندگی محرومند . کوهها یا تپه های این محیط نبدیل شده اند به پاتوق معتادان و دزدان محله های دیگر . جالب اینجاست که بیشتر مردم این محله هم فامیلند کس غریب هم در این محله زندگی نمی کند . اول ورودی این محله یک ویلای بزرگ می بینید شاید هم برخورد کردید . تفات زندگی اینها که مرفه هستند با زندگی مردمان داخل محله را باید مشاهده کرد .
فکر کنم زیاد گفتم اما چون دلم پر بود گفتم.
مدنیت را ما دردک می کنیم که درد میکشیم نا آنهایی که در پشت میز نشته بحساب مسئول مخاطب می شود !!
تشکر مجدد . در این راه به یاری خدا موفق باشین

سلام آقای زارعی
خسته نباشید
سپاسگذارم از اینکه به وبلاگم حضور داشتید.
هدف از تشکیل دادن وبلاگ یا نوشتن مطالب متنوع از هر چیزی که میخواد باشه این است که در این دنیای مجازی یتوانیم راحت تر با همدیگر راز و نیاز کنیم . درد هم را بگیم و درد را بشنویم . شاید گفتن و نوشتن تسکین درد شود .
هیچوقت برای گفتن و حرف زدن حرف دل زیاد نگفتی ...
بله٬ حتی شاهد این بودم که بعضی از جوانها ما بین این کوچه هایی که رد میکردیم زیر زیان یک چیزهایی هم زمزمه میکردند و با نگاهشان درک می کردم که چیزهایی را می خواهند بازگو کنند ....
حتی دقیقا یادم به اخر این محله که رسیدیم یکی از آقایان آنجا می گفت که آخر این محله بهش میگن * شم گروصالحی* همچنین اسمی گفت یادم نیست دقیق می گفت اینجا جای تجمع معتادان خارج محله هست که گاهی وقتها امنیت را از ایشان سلب می کنند ...
اما زنان این محله که بیشترشان در بازار مشغول دست فروشی بودند بسیار مهربان و خوشرو بودند .... از بازار که اومده بودند با گرمی و خوشرویی از ما استقبال کردند ...
اما کاش این کوچه ها اسفالت شده بود . نصب لامپ در این کوچه ها امنیت را بیشتر میکند .... جمع آوری فاضلاب و زباله ....حتی در بعضی جاهای این منطقه جای تردد ماشین هم نبود ....خیلی عجیب بود.

امیدوارم که این مشکلات از سر راه همه مناطق استان زدوده شود و مردم زندگی بهتری داشته باشند .

خیلی خوش آمدید افتخار می کنم که انسانهایی دلسوز مثل شما هنوز زیاده ...
موفق و موید باشید

پاپیون چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:10 ق.ظ http://www.papilonking.blogfa.com

سلام
اگه کسی رو دوست داری بهش بگو زیرا قلبها معمولا" با کلماتی که نا گفته می مانند می شکنند
وبتون خیلی خوبه بهتون تبریک می گم
امیدوارم پیش ما بهت خوش گذشته باشه
ممنون از حضور سبزت
تا بعد......
[گل][گل]

سلام دوست عزیز
دوست دارم ..خدای من ...
ممنونم از ابراز محبت و نظر لطفتون ...
خیلی عالی بود ...وبلاگ زیبایی دارید...
ممنونم از گلهای زیبات ..
شاد و موفق باشید

مردی که مرده بود چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:11 ق.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

جوابتون رو به کامنت قبلیم خوندم....باید بگم هر چی که از محرومیت های استان هرمزگان دیدی و نوشتی در برابر چیزی که تو هرمز خواهی دید هیچی نیست....

سلام دوست عزیز
بله ..... واقعا همینه ...هر جا بریم این درد بدنبالمونه...شده پاره ای از تنمون ....
چقدر دوست داریم .....فقر ...
ممنونم از نظر لطفتون ..
شاد و پاینده باشید

آرزو چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:12 ق.ظ http://www.lip-2-lip.blogfa.com

سلام دوست خوبم
من آرزو هستم خواهر آزاده فکر کنم منو اشتباه گرفتی ..
وبت خیلی قشنگه بهت تبریک میگم
موفق باشی
راستی بازم بیا خوشحال میشم

سلام آرزو جانم ...
خوبی ؟
معذرت عزیزم ...آخه چه اسمهای متشابه و زیبایی دارین ...عین خودتون ...
ممنونم گلم .... چشمات زیبا می بینه..
حتما میام خدمتتون ...
شاد و موفق باشید

بندری چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:43 ق.ظ

با سلام خسته نباشی مدیریت دولتی فقط اتم اتم رئیس جمهور میگوید ما که فقیر نداریم جون در رفا است ولی درد ان مردم را تو حس میکنی که از نزدیک با مشکلات انها اشنای پایدار بمانی مواظب خودت باش

سلام بندری عزیز
راست گفته فقر نداریم ....از پول نفت کشور همه ملت ایران در رفاه ....آخرین حد رفاه زندگی می کنند ...ثروتمندترین افراد جهان بشمار می رویم ...!!!!
بله من و شاید صدها مثل من این دردها و مشکلات را از نزدیک دیدند و بهش پی بردند ...
ممنونم از حضورت ...شاد و موفق باشید

سیاوشی چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ق.ظ http://arezoo62.blogsky.com/

سلام دوست عزیز خیلی جای تاسف داره ولی چه میشه کرد... زندگی اونا هم میگذره چه سر بر روی بالش نرم بزاری یا چه سر روی خشت.... مسئولین باید یک فکر اساسس بکنند.... که متاسفانه..... کو گوش شنوا....... در اکثر شهرهای ایران این تناقض وجود داره بالا شهر و پایین شهر... آخه چه معنی داره نمیدانم...........

سلام سیاوش عزیز
بالا شهر خداشون فرق میکنه ...شاید !!!!
پایین شهر انسانهای فراموش شده هستند.....انسانهایی که نه مسولین نه مردم بفکرشون هستند ...
نمی دانم چه معنی داره ..!!! مات و مبهوت موندم ...
ممنونم از حضور گرمت ...
شاد و موفق باشید

شاذه چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:36 ق.ظ http://shazze.blogsky.com

سلام
چه تلخ است حقیقت! و گاهی چه زیباست!! زیبا آن محبت و صداقتیست که در دل بعضی مردمان است و پول! آن کمرنگ یا پررنگ نمی کند. و تلخ آن وقتی که داشتن ها و نداشتن ها خواهر و برادر را از هم دور می کند..... چه تلخ است مثل زهر!

سلام شاذه عزیزم...
چه تلخ حقیقت ....درست فرمودید ...
پول گاهی ادم را میکشه ...پول گاهی عاطفه را از بین می بره ...پول فرق میذاره بین فقر و غنی ....پول من را من می سازد ..اما بی پول من ..من که بودم منی هم نمی شم ...
ممنونم از قدمهای زیبات ...
همیشه شاد و موفق باشید.

سکوت شبانه چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:17 ق.ظ http://sokot-e-shabane.blogsky.com/

سلام دوست من
بذار از اخر شروع کنم
.::بگذارید بقیه را نگویم اما بدانیم که برای زندگی کردن نان اگر نباشد محبت هست .::
وبعد ..
.:: ولی کاش فراهم کردن فضای مناسب و سالم اجتماعی و رفاهی مختص یک منطقه یا یک محله نبود ....کاش این رسیدگی ها شامل حال مردم محله های پایین نشین شهر هم میشد .::
وباز اینکه :
.:: در این محله ها وجود خانه های چوبی اما نه چوب درخت گردو ، شاخ و برگ درخت خرما برای ما عجیب نبود چون بارها دیده بودیم سئوال این بود چرا باز هم می بینیم پاسخش را که باید بدهید .!!! .::
دارم به این فکر میکنم که چقدر سخته روشن نگه داشتن چراغ خونه ای که روشنای خود رو از محبت و نه نون(پول)میگیره ! و اینکه چطور سکان دار این خانه در دریای پر تلاتم زندگی که بازاری از نابرابری ها و فشارهای ناشی از نداشتن بهای زندگیست میتونه از (به قول تو )محبت و یا به ضن من عشق محافظت و از به تاراج رفتنش جلوگیری کنه !؟
و باز به این میشه فکر کرد که چطور میشد خارج از شمال یا جنوب نشینی و فارغ از لفظ مساوات داشتن ،صاحب عدالتی بودیم که در ان کودکان و نوجوانان و جوانان ما میتونستند حداقل شرایطی داشته باشند که بتونند اینده پر ابهام پیش رو رو با تلاش خود اباد کنند بی هیچ محدودیتی برای یه قشر از اینان ..!
و اخر اینکه پاسخگوی این نابرابری ها ایا جز خودما هستیم ایا جز خود ما به اندازه خویشتن خویش!
ایا جز خود ما به اندازه خویشتن خویش؟؟؟؟

شاد باشی
س ا ج د

سلام سجاد عزیز
با محبت همیشه چراغ خانه نورانی می ماند ....
پول چراغهای تزئینی می خرد ...لوسترهای زیبا می خرد ...اما نور و چراغ دل را هرگز با پول نمی شود خرید .
آنها اگر لقمه نان را ندارند اما اعتماد به نفس اعتماد به همدگیر را دارا هستند .
بله٬ بی عدالتی و تبعیض ....ریشه فقر را استوار نگه میدارد ...
بله حود ما هستیم ....ریشه این همه بی عدالتی و فقر از خود ما سرچشمه میگرد ......
از خود ماست....
ممنونم از نظر و حضور همیشه گرمت .
شاد باشید

fila چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:28 ب.ظ http://gask.blogfa.comk

کاش چشمان تو اشکم را می دید

کاش قلب من از سوگ فراغت می مرد

کاش چشمان من از شوق نگاهت می سوخت

کاش با همرهیم مرحم قلبم می شد

من که عمری به برت سوخته ام ای تو چرا

رفتیو قلب مرا همچو خزانی کردی

خواهم آمد به برت بهر شکایت زیبا

تو که خود مرحم دل بودی

خنجر نامردمیت دیگر چیست

مهربان بی من و تنها به کجا رفتی تو

شب شعرت یادم

خنده آخر تو گریه ی اول من

داغ بی تو بودن

آه هر لحظه من

این نصیب من بیچاره شدست

که پی هر بودن رفتنی خواهد بود

ای امین دل من، با من تنها و بی کس تو چرا

تو که عمری به برم سوخته بودی تو چرا

تو که عمری به نگاهت دل من ساخته ای تو چرا

فاطمه بهر فراغت غزلی گفته بود

بشنیدم و دو چشمانم تر

یاد دارم که شب مولودم به سه شنبه بودست

اما ای روز ازل تو مرا خواهی کشت

هر سه شنبه به امید نو بودن دل برخاسته ام

اما ای روز ازل دگر این روز به بعد، تو مرا خواهی کشت

تو که قیصر قلب مرا از بر من برده ای

نفرین به تو باد نفرین به تو باد

نفرین به تو و هر چه جداییست باد

ای امین دل من بی من و تنهایی

ای امین دل من بی غم و آرامی

تو مرا سوختیو بر نگهم خندیدی

یاد داری که چه ها می گفتی

یاد داری که چه ها می گفتی

تو به من می گفتی که پس از مرگ دلم

آن که عمری به نگاهش باخته بودم دل و جان

تو مرا همره و غمخوار تویی

تو هم از جان من آخر رفتی

تو هم از سوز و فراغت کشتی

اشک بر چشم من و تو از دولت رفتی

دگر این خانه شعر نه برای منو توست

نه برای شعر و شعرخوانی ما

یاد دارم که چه ها می گفتی

تو مرا ساختی و سوخته ای

دگر از اشک جدایی تو هم

با غم بی کسی و داغ دلم

تو مرا خواهی کشت

تو مرا خواهی کشت

قیصرم تو مرا خواهی کشت
سلام عزیزم
مرسی که بهم سر زدی
من لینکت کردم
بازم بهم سر بزن
به امید روزی که آقام بیاد
التماس دعا...

سلام دوست عزیز
ممنونم از متنهای زیبات که می نویسی.
همیشه شاد باشی

chokelack چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:03 ب.ظ http://harfenagofta.blogfa.com

[بغض]

سلام کاکا
واقعا بغض دیرینه ....آشنا ...
افسوس که همیشه هستن ....
ممنونم از حضورت .
موفق و شاد بشی

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:08 ب.ظ http://zoeram.blogsky.com

سلام
خوبی
به موت قسم که دنیا نمی خوام باشه به جان تو اگه بتونم یه لحظه فکر نکنم بهت ولی خوب دارم برای ارشد می خونم برای همین زیاد وقت نمیکنم آن بشم



زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم

اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

تو نیز به من آموختی چگونه دوستت بدارم

اما به من نیاموختی چگونه فراموشت کنم

دلم براتون تنگ شده

سلام احمد عزیز
ممنونم
الهی......
ممنونم از این همه ابراز لطف و محبت ...
من فقط نگرانت بودم....دلتنگت بودم...
امیدوارم در همه قدمهات موفق و شاد باشی
هرگز کسی را که دوست داری از یاد مبر...
خیلی خوشحال شدم اومدی..
مواظب خودت باش...
شاد و موفق باشید

عارفه چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ب.ظ http://www.a17.blogsky.com

سلام بنگری جان
مطالبت مثل همیشه عالی بود
شاد باشی
بای تا های

سلام عارفه جان
ممنونم از نظر لطفت و حضور همیشه زیبات.
همیشه شاد و موفق باشی
های تا بای

پاپیون پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:05 ق.ظ http://www.papilonking.blogfa.com

سلام
تو که همیشه قلبم مخاطبت بوده.............
در خزانی دیگر به من خواهی پیوست........
آن زمانی که زوزه های باد صدای مرا به تو خواهند رساند
من آپم اگه وقت کردی بیا پیشم
تا بعد....

سلام پاپیون عزیز ...
در خزانی دیگر ....خیلی جالب بود .
حتما که دوست دارم ....خدمت میرسم ..
موفق و شاد باشید

ابراهیم پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:12 ق.ظ http://inja-anja.mihanblog.com

دو روی سکه ! ... البته بستگی داره سکه طلا باشه٬ نقره باشه یا حلبی!!!

سلام جناب گرامی ...
یک روش طلا ....که همون مرفه نشینانن...
یک روش حلبی ...که همون فقیر نشینها هستن ...
نقره ارزشی نداره ...حلب بهتره ..
ممنونم از حضور گرمت ...
شاد و موفق باشید

مهدی صابری پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:07 ق.ظ http://lengehkarate.blogfa.com/

سلام
جانا سخن از زبان ما می گویی
مسئولین مصوب کرده بودند که بافتهای فرسوده شهر از جمله محلات دوهزار کمربندی شهناز و.... جای خود را به محله های جدید با شهرسازی مدرن بدهند ولی افسوس که فعلا فقط در حد شعار است.
با دیدن این تصاویر اگر یک مسئول در هرمزگان بمیرد رواست.
به روزم با پرواز علی کوچولو.
یا حق

سلام حضور شما ...
جانا سخن از زبان تمام درد دیده ها گویم ...
یکی از آشنایان حدود ۵ سال پیش خونه ای که داشتند در محله کمربندی گفتن که این خونه چون جاده اصلی از اینجا رد میشه باید خراب بشه و از این حرفها ..... در مقابلش این مبلغ فلان فلان را به شما خواهیم داد ....یا اینکه منزلی در یکی از شهرکهای نو ساز بندر براتون میدیم ...... وعده از این در و وفا نکردن به عهد خود از در دیگر ....!!!
تا روز امروز چندین ها ادراه را مراجعه کردند اما خبری از حسنک نیست..... و با دادن جواب قانون از غافل حمایت نمی کند را تطبیق حال این شهروند فقیر ...بیچاره ...بی کس کرده اند !!!!
دیگر چه توقعی را خواهی داشت ....!!!
ممنونم از حضور گرمت ...
حتما خدمت میرسم ...
موفق و شاد باشید

حمدان پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:24 ب.ظ http://kingport.blogsky.com/

بزرگوارا سری هم به ما زده و این غریب دور ازوطن از نظرات خود محرم مفرما.
متشکرم

سلام خدمت شما ....
خواهش میکنم ...من کوچک همه هرمزگانیها هستم ...
الهی ...این درد غربت را فقط غربت زده ها دانن ...
حتما خدمت میرسم ...
موفق و شاد باشید

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین جمعه 25 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:31 ب.ظ http://rue.blogsky.com

نمی دونم چی بگم...

سلام یاسمین گل من ...
آه ....آه ..سرد و افسوس و حسرت همیشگی ...
خوش اومدی ...
شاد باشی

بندر لنگه دات کام جمعه 25 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:35 ب.ظ http://www.bandarelengeh.com

عالی بود .
ع ا ل ی .

سلام و خسته نباشید
شما لطف دارین ...
ممنونم از حضورت..
موفق باشید

سکوت شبانه شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:33 ب.ظ http://sokot-e-shabane.blogsky.com/


Friday, November 16, 2007



یکشب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

افشین یداللهی






آلبوم " افتخار آفاق "
بداهه نوازی استاد جلیل شهناز



01 - Chaharmezrabe Darde Del
02 - Shoor
03 - Parvaneh
04 - Del Angiz
05 - Shoore Shahnaz
06 - Par o Bal o Charkhesh
07 - Afshari
08 - Naghmeye Dashti

posted by BiDel at 11/16/2007 12:14:00 AM

Thursday, November 15, 2007



تازگی ها خواب می بینم
رفته ایی !
در این چند سال
در بیداری باور نکرده ام که ، رفته ایی !

حال می فهمم که چرا سالهاست
چشمانم از خواب گریزان است ...

خواب هم باور کرد
که رفته ایی ! ...

اما ...
من ...

شاد باشی
س ا ج د

سلام سجاد عزیز....
خیلی زیبا بود ...
آلبوم افتخار آفاق ....میخوام گوش بدم ....
سایتش داری واسه دانلود کردن ...
ممنونت میشم ...
موفق باشید

سیدجلال شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:55 ب.ظ http://kolger.blogsky.com

سلام
احسنت به این همه دقت نظر ، مثل همیشه بی نظیر

سلام سید جلال گرامی ...
ممنونم از نظر لطفت ....
دقت از ما سید جان .......اما همت از آنها که متاسفانه بی همتی شده جز برنامه های اصلی کارشون ...
خرسندم از حضور گرمت ...
موفق باشید

وحدانی شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:48 ب.ظ http://goranaz.blogsky.com

سلام و نخسته دادا
هیچی ...
آخه حرف هیچ فایده نداره
روزانه با خیلی موضوعات بدتر از اینها تو محلات میناب روبرو هستم و از نزدیک مشاهده میکنم .
فقط این سوال از مسئولین که شاید ... شاید و شاید اینجا رو میبینند دارم :
تاکی ؟
ممنون از ارسال این موضوع

سلام آقای وحدانی عزیز ...
باور کن می بینن و می دونن ...اما زدن به سیم آخر فراموشی و بی مسولیتی .....
چون بی پناهن ...چون این قشر کسی رو ندارن که ازشون حمایت کنه ....این قشر همیشه ساکت مونده ....اگر هم حرفی زده حرفش تو چاه چندین متری زیر زمین واسه همیشه خفه شده ...

خواهش میکنم ....شما لطف دارین به وبلاگم سر میزنین ..
همیشه موفق و شاد باشید

مهلا شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.mehla65.blogfa.com

سلام خواهرعزیز
وقتی آدم حقیقت رامیبینه دوست داره چشماش وببنده بلکه شایدخواب باشه ولی اینطورنیست..
خداکنه حداقل محبت مثل چیزهای دیگه بین مردم ازبین نرود
یاحق..

سلام مهلا خانم گل ...
خواب و رویا .....چون از حقیقت فاصله دارن خیلی زیبا هستن.
محبت همه جا پیدا نمیشه ....بعضی وقتها فکر میکنم خدا همه چیز رو یک جا به ما نداده ...اگه پول داده بجاش غرور و تکبر داده ...اگه محبت داده پول نداده ....
ولی باور کن محبت ...مهربونی ...صفا از پول ارزشش بالاتره .
خیلی خوش اومدی عزیزم ...
شاد باشی

سنگار یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:56 ق.ظ

سلام بنگری
درسته درسته!
متاسفانه به بافت قدیم شهر توجهی نشدو فکر کنم یکی از اصول شهرسازی توجه به بافت قدیم و بعد سازو کارهای مدرنتر باشه.
..

سلام سنگار عزیز
دقیقا ...درسته
اینها برعکس مسیر حرکت میکنند ....!!!
ممنونم از حضورت ...
موفق و شاد باشید

ماه لی لی یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:44 ق.ظ http://httpwww.abi-e-aram.blogfa.com/

درود دوست من
نمیدانم چرا ..ولی به یاد این شعر بزرگ اخوان بزرگ افتادم
...........
با صدایی ناتوانتر زانکه بیرون آید از سینه
ما راویان قصه های رفته از یادیم
.............

سلام ماه لی لی عزیزم
متن شعر اخوان بیانگر حال و روز همین قشر است ...
صدای ناتوان همیشه خفه بوده و هست...
کی آوای آنها به گوش خواهد رسید ...کی ؟؟؟!!!

ممنونم از حضور بسیار زیبات ..
شاد باشید

سکوت شبانه یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:54 ق.ظ http://sokot-e-shabane.blogsky.com/

وبلاگ بنگری ظاهراً از خرداد 86 راه اندازی شده و تا این لحظه 25 یادداشت در آن دیده می شود. با خواندن نوشته ها بدون آنکه نویسنده ی آنرا از نزدیک بشناسی، متوجه می شوی که دخت هرمزگانی دستی برآتش دارد و با رسانه و نوشتن بیگانه نیست.
قالب ساده آن که با رنگهای روشن و گرم طراحی شده بعلاوه تصویر دست نقاشی شده با حنا و آن النگوها ( که احتمالاً از یک عکس هندی استفاده شده!) جلب توجه می کند. قالب دستپخت سیاورشن است و طبق معمول بلاگ اسکای انتخاب شده است.
در بنگری چیزهای متفاوتی می خوانیم و می بینیم اما نویسنده کمتر به خود می پردازد. اغلب نوشته ها به وضوح با زندگی مردم منطقه ارتباط دارد و بیش از همه دغدغه ها و مشکلات آنها را بیان می کند. در این راه شهامت او در پرداختن به مسائلی مانند فقر و مشکلات جامعه و کار زنان قابل تقدیر است.


سلام
خوبید ؟
ایم تو لینک بالای دیدم البته نمیدونم نویسندش چقدر از شما شناخت داشت ولی حداقل تو این فضا برداشتش همونی بود که من دارم

شاد باشی
س ا ج د

سلام سجاد عزیز ....
ممنونم .....
باید ببخشید چند روزی دسترسی به نت نداشتم .....نتونستم به وبلاگت هم بیام ...

***با خواندن نوشته ها بدون آنکه نویسنده ی آنرا از نزدیک بشناسی، متوجه می شوی که دخت هرمزگانی دستی برآتش دارد و با رسانه و نوشتن بیگانه نیست.**

شاید به طرز نوشته هام و طرز فکر کردنم آشنا باشه ....

ممنونم سجاد جان ...شما لطف دارید ....نمی دونم این حس هرمزگانی بودن ...حس درک کردن فقر و معضلات اجتماعی تا کی میتونه همراه خوبی برام باشه .....

خیلی خرسندم از حضورت ...همیشه شاد و موفق باشید

بدیس یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:40 ق.ظ http://aask.blogsky.com/

باسلام مطلبت جالب وبه نکته خوبی اشاره داشتی مشابه این وضعیت را میتوانیم دراقصی نقاط استان وکشورمان مشاهده کنیم ازمحلات ولیعصر دریکبنی٫ سرریگ٫ مقساو...درجاسک. بی بی نازنینی٫ خلفی پاکوه و...درمیناب.بندملا ٫سنگی٫دهبارزو...دررودان. کمربندی٫دوهزار٫ مغ ناخاو....در بندرعباس.محلات رودباری٫ مینابی٫ کاغذ آبادو...درلنگه وحاشیه نشینانی که در سفر رئیس جمهور به استان خراسان جنوبی به کودکان دوچرخه وعروسک هدیه داد که بنظرم بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت چراکه باید مشکلات اصلی وریشه ای مردم رابابرنامه ریزی صحیح حل نمود نه با تیلیغ وشعار ٫متاسفانه فاصله طبقاتی روزبروز بیشتر میشود وگرانی وتورم کمر اقشار کم درامدراخم کرده و.....درددل زیاداست راستی بروزم با کتاب زندگی

سلام برادر عزیز
کاملا درست گفتید ...هر کدام از این محله ها مشکلات بخصوص خود دارد شاید بیشتر از دیگری یا کمتر اما در کل همان مشکل محله های دیگر را دارا هستند .
کاش سری به این محله ها می زدنند حل اقل جنبه تبلیغاتی خود را حفظ می کردنند اما ...سر زدن که دور حتی برای تبلیغش هم راضی نیستند می دونی چرا ؟؟؟ چون مسلما با درد و دل هزارها هزار نفر روبرو خواهند شد و پاسخ مناسبی را ندارند ...
ممنونم از حضور گرمت ..
حتما خدمت میرسم ..
شاد و موفق باشید

سیاوش کاویان یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:09 ب.ظ http://mby.blogfa.com

درودی دیگر بار.

نوشته این بار شما دل هر انسانی را به درد میآورد. ومزه تلخ آن شیرینی تبریک تولد را فراموشم کرد.
از اینکه به من لطف دارید صمیمانه سباسگزارم. من مدتی در یکی از بیمارستان های شهر شما خدمت کرده ام واز نزدیک با
غمهاودرد های مردم شما آشنایم.
کاش ذره ای از احساس شما در وجود آنان که میبا یست باشد
می بود. شاد باشید و باز هم ممنون از لطف تان.

سلام و خسته نباشید تقدیم حضورت
به جز مسولان ....
بله شما پس شاهد وقایع و حقایق این استان هستید ...واقعا درک می کنی که چه حال و روزی باید داشته باشن .....
کاش ذره ای از احساس من ...ذره ای از احساس همه ما در آنها رسوخ کند...
بسیار سپاسگزارم از حضورت ...
شاد و موفق باشید
مجددا تولد مبارک ...

محمود یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:32 ب.ظ http://sazesorkh.blogfa.com

دوست خوبم

هیچ محله ای در بندرعباس آنطور که باید و از بودجه ی این شهر باید صرفش شود از امکانات استاندارد آنطور که شهرهای بزرگ برخوردارند نیست.

سلام دوست عزیز
بودجه کجا بود ؟؟؟ کمتر صرف امور کشورهای دیگر شود تا به این استان رسیدگی شود ...
ممنونم از حضورت
موفق باشید

تنهاترین مرد یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:38 ب.ظ

دردناک و افسوس .
فکرت همچو روحت زیباست.

سلام تنهاترین مرد من
واقعا دردناکه
ای بابا کجا بود روح ...کجا بود زیبایی
همه به باد گرم جنوب رفت
ممنونم از حضور گرمت
موفق باشید

پورکهندلی دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:36 ق.ظ http://poemblog.blogsky.com

سلام و خسته نباشید به دوست عزیز
این چیزیه که همه مردم می بینند ، میدونند و بعضی ها هم به زبان یا به نوشته می یارن اما انگار گوشها همه کرند.
در جامعه ما کارها بر مدار روابط می چرخه و مردم این مناطق شاید کمتر می تونن با این مدار ارتباط برقرار کنند چون توانایی لازم اون رو ندارند اما نا گفته هم نماند که در شهر ما این وضعیت نمود خیلی بیشتری داره تا شهرهای دیگه و حتی همون محلات گلشهر یا بلوار امام حسین از آسفالت یا امکانات شهری دیگه به خوبی هم برخوردار نیستند پس باید اشکال رو نه تنها در تبعیض بلکه در عدم مدیریت صحیح دانست کما اینکه بافت شهری بندرعباس بسیار پیچیده است شما می تونید در یک محله فقیر نشین یه ویلای بزرگ و مجلل رو ببینید اما این باز هم موضوع رو تغییر نمی ده و محلاتی وجود هستند که واقعا وضع تاسف باری دارن اما نباید برای این موضوع نشست و زار زار گریه کرد، که چرا اینطوریه بلکه با راهکار صحیح باید باعث شد این موضوع حل بشه .
بازهم ممنون از مطلبت

سلام خانم گرامی
بله در کل نوشته من همان بازگو کردن عدم رسیدگی به این محله ها بود ....بافت قدیم نباید در معرکه فراموشی قرار بگیرد ....
درست همینه ...در این محله ها ویلاهای بزرگ خانه های زیبا دیده می شود اما نه همه مردمش از این بهره می برند ...
بسیار ممنونم از حضور گرم شما ...
شاد و موفق باشید

طناز دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:02 ق.ظ http://nazkhanum.blogsky.com

سلام عزیزم...
فقر خیلی بده...من کاملا درکشون میکنم...
اما بدتر از فقر عشق و توجه که بین همه مرده...هیچکی برا هیجکی تره خورد نمیکنه...
اما کاریش نمیشه کرد...
هر کی مشکل خودشو داره و چرا و اما هم نداره...
مراقب خودت باش خانوم

سلام گل من
بله بدترین درد همینه ....
حالم بده طنازی ...
میام پیشت
موفق باشید

احمد علی کارگران دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ق.ظ

سلام
بابت بازتاب هنر خیابانی ممنون
سری دیگری از این جنس امور هست که اگر مایل باشید عکس ها و جزئیات (با راهنمایی طریق ارسال یا تماس با شریف) خدمتتان ارسال شود .
برنامه بعدی ( آشغال آرت ) ساخت آثار هنری با آشغال

سلام و خسته نباشید
ممنونم از حضور محترمتان ..
کاش آدرس وبلاگت را می نوشتی ..
موفق و موید باشید

آنجلینا دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:08 ب.ظ http://kalagh-sefid.blogfa.com

شاید.....ولی.....اما.....

شاید و باید و شاید

بندرجاسک-فرزاد بادروج دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:43 ق.ظ http://www.jaski.blogfa.com

متاسفانه اینجور مشکلات در همه شهرها هست. معمولا در این محله هایی که گفتین مرفه نشین هستند بیشتر ساکنانشان غیر بندرعباسی و غیر هرمزگانی هستند در حالی که محله های چون نخل ناخدا و بهشت زهرا و کمبرندی و... ساکنانشان بومی و بندرعباسی هستند. آیا حق مردم بومی این است که در میان لجن ها زندگی کنند و کسانی که برای چند روز زندگی به اینجا امده اند باید در میان کوچه های دارای ۲ لایه اسفالت باشن؟
مخالف این نیستیم که این محله های مانند گلشهر و... اسفالت نشن. چرا ای ن محلات هم باید زیبا باشن ولی یه خورده به محلات دیگه هم نگاهی بیندازند. مردادماه عبدال رضوانی نمایشگاهش را که برپا کرده بود یک تصویر از محله بهشت زهرا بود که منو خیلی متاثر کرد. جوی پر از لجن که از میان خانه ها عبور می کرد.
در ضمن نام وبلاگ بنگری را در قسمت لینکستان وبلاگ بندرجاسک درج کردم خوشحال میشم شما هم در قسمت دوستان نام بندرجاسک را اضافه کنید.

سلام فرزاد عزیز ...
کاملا با نوشته ات موافقم ...
طبیعتا هیچکدام از ما از پیشرفت و توسعه شهر و زیباییش نارضایتی خاصی نداریم ...بلکه این پیشرفت برای نمای شهر و مردم شهر همچنین برای گردشگرانی که به این شهر می آیند بسیار خوشایند و مرغوب است .
اما چرا یک چشم سرمه و دیگری کنجل ؟؟؟
مگه در اخیر اینها جزیی از این سرزمین نیستند ...انسان نیستند که در هوای آزاد و مطلق ..دور زا لجنزارها و تعفنات زندگی کنند ..؟؟
ممنونم از حضور بسیار گرمت ...
بله حتما شما را در لینکم قرار خواهم داد ..
موفق و شاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد