برای تو و از تو می نویسم٬ کودکم

 

سفر مى کنم با صدا و سیما، با اقسام و انواع مطبوعات ، سفر مى کنم با عکسهاى عکاسان ،  سفر مى کنم به جاهایى که لحظاتى را تا با آنها و با آنچه براى آنها اتفاق مى افتد سهیم باشم ، سفر مى کنم تا لحظاتى میزبان دل آنها شوم ، لحظاتى سفر مى کنم دور از شادیها و فشفشه هاى کودکانه ، لحظاتى دور از کارتون هاى کارلز و مولان کودکانه ، لحظاتى را سفر مى کنم به دنیاى فاقد ترحم و حقوق کودکانهء سزمین هاى اثیوبیا و دارفور و تانزانیا ، سفر مى کنم به دنیاى سنگ باران زیتون ، از آنجا مى رسم به تجاوزات وحشیانهء در حق کودکان عراق و نان آوران کوچولوى افغانى ، تا به کودکان خیابانى و توانبخشى و سرطانى سرزمینم .. که اگر قرار شود خنجر فرو رفته در قلب کودکان اثیوبیا و فلسطین و افغانی را بیرون بکشم، پس یادم باشد اول خار را از پاى کودکانم که اینجا هستند در بیاورم.! پى بردن به عمق فاجعه و زیستن لحظاتى با آسیب ، فقر ، زجر ، رنج ، بى عدالتى ، گرسنگى ، تجاوز جسمى و جنسى در حق نان آوران کوچک ، در حق کودکان بى سر پناه این سرزمینها ...باور کنید طاقت نمى آورم ، تاب نمى آورم ، اشکهاى داغم سرازیر مى شوند ، چکه چکه هاى خون قلبم را مى شنوم ، و مارپیچ مى شوم . بارها از خدا خواسته ام که این فصل تلخ و دلتنگى روزى پایانی داشته باشد .  

 

 

شاید تلخ باشد ...اما باید تبریک گفت روزتان را٬ کودکانم !   

                                                                                          

 

تلخ ...  

 

اکثر کشورهاى جهان هفته دوم ماه اکتبر میلادى یا بعبارتى دیگر فردا 8 اکتبر که همزمان با فردا 16 مهرماه شمسى سرزمینمان مى باشد، روزى را براى پاکى و معصومیت کودکان اختصاص داده اند ، و کشورهایى هستند که در ماه ژوئن لحظاتى را براى کودکان و با کودکان کودک مى شوند و براى قلبهاى غمگین یا خوشحال آنها شادى دو چندانى را به ارمغان مى آورند .  

 

ارگانها و نهادها ، مؤسسات و سازمانهاى مختلف مرتبط به امور کودکان قبل از روز کودک وظایفى را بعهده دارند که ماهها و شاید سالها براى این انجام وظیفه زحمت مى کشند ، بررسى و تحلیل مى کنند و گزراش ها و آمارى از وضعیت " کودک" تهیه مى کنند . و در اخیر یونیسف و نهادها ، سازمانها و ارگانهاى مختلف شعارهاى مختلفى را براى چنین روزى انتخاب مى کنند . شعارهایى از قبیل "کودک توانمند، جامعه پویا و زندگی بانشاط " ، " کودک، نیایش و مهر" ، " احتیاط، شادی، زندگی" ،  "حق تقدم برای حقوق کودکان" ، "جهان بدون خشونت ، جهانى شایسته کودکان " ، که گاهى شعارها به نظر فوق العاده ایده آلى مى آید! نگران و رنجم زیادتر می شود که همه این اشعار تلویحاً براى خود کودک است ٬ اگر دقت کنیم می دانیم و می فهمیم که داراى مفهوم مشترکى بنام درد کودک مى باشند که اگر همه حتى آن نهادهایى که هزینه هاى زیادى را براى صرف امور این طرف و آن طرف مى کنند ، اگر از عقلا و قلبا این هزینه ها را براى تقدس روز کودک، حمایت ، نجات کودکان و کودکانى که زاده نشده اند، براى آینده بشریت صرف کنند حتما محقق خواهد شد . 

 

شروع جشن هاى روز کودک گویا امسال بوى شادى خاصى را بهمراه دارد ، حداقل بهتر از سال قبل ! هر کدام از نهادها و کانون هاى فکرى و پرورشى بنحوى خود را براى فردا ، همان آینده ى نزدیک کودکان آماده کرده اند ، تا نقش شادى بر چهره ها و قلبهاى کودکان ایران و دنیا رنگین و رنگین تر شود ، کودکان غرق در بهجت و سرور  شوند . اما دنیا ٬ محیط و فضای واقعى کودکان زجر دیده و خیابانى ...معلولین توانبخشى ، بیماران سرطانى و نان آوران کوچک جور دیگرى است ، دنیایى بس بد و بى رحم ، که گاهى با دیدن آنها یا با دیدن عکسهایشان تنم به لرزه مى افتد و تاب و توانم یارى نیست ! .  

 

شعار یونیسف امسال بسیار دلنشین و مفاهیمى زیبا با همان اندازهء معصومیت کودکان را دارا مى باشد " به کودکان گوش کنیم" . با این شعار حداقل بکوشیم تا کودکان از رفاه نسبى عاطفى برخوردار باشند ، از حقوق کودکان نابالغ اعدامى حمایت کنیم ، با آنها بعنوان کودک رفتار کنیم همانند روزى که خودمان کودکی بوده ایم ، در راه تأمین آینده بهتر براى کودکان باید مبارزه کنیم ، فکر مى کنم اگر کارى کنیم که کودکان از رفاه نسبى عاطفى و مادى برخوردار شوند و بتوانند از حداقل هاى رفاهى و آسایشى بهره مند گردند ، آسیب ها کمتر و معضلات اجتماعی درون فضای آنها کمتر خواهد شد ٬ و الا آسیب هاى معضلات مختلف همه روان کودکان را طورى به هم میریزد که عوارض آن گاهى غیر قابل جبران است ! .   

 

                                                      

                                                           

ضمناً مراقبت و اهمیت دادن به کودکان نه تنها شامل حال کودکان محروم و خیابانى مى شود بلکه کودکانى که در کانون گرم خانواده ها نیز تربیت و پرورش مى یابند نیازى مبرم به مراقبت و اهمیت دارند زیرا که دنیاى امروز قابل مقایسه با گذشته نیست ، پس مراقبت و توجه باید از جنس دنیاى جدید و متناسب با اقتضائات این عصر باشد .   

 

روز جهانى کودک همین فردا است ، نمى دانم همهء ما دلسوزان و حامیان کودک اضافه بر رنج و درد ، آسیب ، شکست روحى ، آزار جنسى و جسمى ، اعدام ، تحقیر ، بى اهمیتى ..... چى داریم براى کودک تقدیم کنیم ؟ !  

 

  

منم با زبان کودکانه ی کودکان می گویم :

برای ما فکر کنید نه به جای ما!

بگذارید رویای کودکان آبی بماند!

دلواپس کودکان جهان باشید!

به جای بمباران کودکان را گلباران کنید!

خوب گوش کنید تا صدای کودکان را بشنوید.  

 

 

 

پ.ن : از دیدن معلولان و بیماران سرطانی بی تاب و بی طافت می شوم ٬ شاید غیر ارادی بزنم زیر گریه . گریه برای همه مواردشان ...گریه چه با دیدنشان چه با ندیدنشان . {اما با خنده عمران که سالیان در سازمان بهزیستی هرمزگان} به سر می برد ٬ {و حسام کودک دو ساله سرطانی که ماههاست به این بیماری مبتلاست} دنیای من رنگی دیگر به خود می گیرد . شاید از خنده عمران و  حسام که نوعی از امید را بهمراه دارد امیدی زیبا به زندگیم افزوده می شود . همه را او فقط شفا می دهد ...آمین . 

 

 

ربط۱) از اینجاست که می گویند روز جهانی کودک است . 

ربط۲) زنده یاد ناصر عبداللهی و کودکان از آلبوم هوای حوا! اگر اشتباه نکرده باشم

ربط۳) شرح کلی .

ربط۴) بد نیست گزارشات اینجا را مرور کنیم ! 

ربط۵) سایز واقعی پوسترهای یونیسیف را از اینجا ببینید .  

 

 

ویژه دوستان خوب و مهربون ( تشکر از تک تک دوستان عزیز و مهربونی که در طی مدتی که نبودم جویای احوالم بودند .  و اما تشکر ویژه از سیاورشن عزیز - گرناز جناب وحدانی گرامی - لودیریای پاک و آبی - مهرگان خوش کلام - سکوت شبانه بی همتا - آبی آرام مهربون - مهشید و انبه مینوو خوش مرام)

 

   

 

 

نظرات 20 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:54 ب.ظ http://lodirya.blogsky.com

سلام بنگری مهربان
معنی ای کلمه (درد)‌خیلی خب درک اتکردن که با خوندن نوشتوت آدم به خودی اتات واقعا که چقد خودخواهانه زندگی اکردن !!!
امیدوارم ایی فصل تلخ دلتنگی یه روزی بالاخره به پایان برسد نادونم کی ولی امیدوارم .
و باز هم آرزو اکنم تو به کودکویی بگینی که گریغت نیاد .
برای حسام و عمران هم آرزوی سلامتی امه از ته دل و هزاران هزار لبخندشو تقدیم به تو که زندگیت یه رنگ دگه به خو بگنت
شاد بشی

سلام بر لودیریای عزیز
امیدوارم به زودی ...مهروزی و عدالت و حقوق تو فصل نامه کودک جا ایبشت استوار و شامخ .

تشکر اکنم از لطف همیشگیت و امیدوارم خدا دعای شما بشنوتن و حسام هم بزودی خوب بشت ...


دلت دریایی دریایی و لووت خندون

فریبا صادق زاده چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 ب.ظ http://http://sibe-talkh.blogfa.com/

پدر م همیش کنارم بود ومادر هنوز مرا در اعوشش می فشارد ولی قلبم شکست وزندگی بی افتاب ادام دارد

چقدر حزن !!! بی آفتاب .

سلام ..ممنونم از حضورت و امیدوارم زندگی سرشار از درخشش نور الهی داشته باشی ..

غمهات کوتاه

ابراهیم پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:52 ق.ظ

سلام دوست گرامی. اول اینکه از خواندن مطلب زیبایتان لذت بردم. نخسته!
دوم اینکه زدن واکسن آنفلوانزای فصلی اگر در شرایط استاندارد و تحت نظر تیم پزشکی زده شود هیچ مشکلی بدنبال نخواهد داشت. تنها برای کسانیکه سابقه حساسیت های شدید بخصوص به تخم مرغ دارند توصیه نمی شود.
البته زدن این واکسن ها تنها بدن را بر علیه آنفلوانزای انسانی ( فصلی) مقاوم می کند و تاثیری برای پیشگیری از آنفلوانزای خوکی ندارد. خلاصه اینکه زدن آن بهتر از نزدنش است! بخصوص برای گروههای در معرض خطر

سلام جناب دکتر . همچنین شما نخسته ..

سپاسگذارم از لطفتون .

دقیقا این کار تحت نظر کادر متخصص پزشکی صورت خواهد گرفت اما خوف از همان زدن و نزدنش بود که شما شرح کامل و مفصل را لطف کردید اینجا توضیح دادید . ممنونم .

شاد و موفق باشید

کمالی پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:33 ق.ظ

دنیا را به کودکان بدهیم،
حداقل برای یک روز
بدهیم مانند بالونی رنگارنگ
بازی کنند، بازی کنند،
آواز سر دهند در میان ستارگان.
دنیا را به کودکان بدهیم،
بدهیم مانند یک سیب بزرگ
مانند یک تافتون گرم،
چیزی نیست یک روز.
دنیا را به کودکان بدهیم
حداقل برای یک روز
تا دنیا، دوستی را درک کند.
کودکان،
دنیا را از دست ما خواهند گرفت
و درختان ابدی خواهند کاشت

گاهی وقتها ترانه های کودک را می شنوم یا میخونم به یاد کودکی خودم می افتم که بجز آجیر خطر و دلهره مادر و پدر همسایه دوست فامیل روح و کیان کودکان را بهم میزد ! چیزی که از کودکیم یادمه همینه !

سلام بنگری عزیز . خسته نباشی . مطلبت بجا و با شور و علاقه خاصی نوشتی . میشه درد کودکان این سرزمینها را درک کرد .
روز همه کودکان مبارک .
موفق و موید باشی

سلام خانوم عزیز..
خوبی ؟؟؟

منم خاطرات زیادی از کودکی ندارم اما هرگاه با شنیدن آژیر و یا ریزش ساختمانی ، حتی از تلویزیون ، آنقدر به هم میریزم که حتی گاهی گریه ام می گیرد .تازه اینها عوارض نامرئی جنگ است ! بقیه اش بماند برای بعد!

امیدوارم دلت همیشه شاد و خاطرات تلخ هرگز تکرار نشود ..

کربونت

حسام زنگویی پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ق.ظ

سلام سرکار خانم
خسته نباشی بعد از مدتها مشغولیت ! رسیدن بخیر .

بسیار بجا بود . روز کودک تبریک گفتن نیاز ندارد کودکان زیر سن قانونی که به جرم قتل محکوم به اعدام هستند تبریک لازم ندارند آنها عدالت حمایت از حقوق نادانی را از مسولان می طلبند از ما می خواهند که قانون باید عادل باشد ! . چرا باید انتظار این را بکشند که یک کودک ۱۲ ساله برسد به سن قانونی تا حکم اعدام را اجرا کنند ؟! چرا عوامل را جستجو نمی کنند که بچه پسر ۱۲ ساله یک قاتل شده است ؟!

روز کودک هر ساله همین روز در تاریخ ثبت شده است پس باید فرصتی باشد برای اندیشیدن و یافتن راه های نجات کودکان و ساختن آینده روشن آنها. پارسال که گذشت امسال را نمی دانم آینده را در هراسم !

امیدوارم خداوند حسام کوچولو را شفا دهد و هیچ کودکی به چنین بیماری گرفتار نشود . خنده حسام یک نوع امید است با دردی که او می کشد چهره خندان او حکایتی دیگر دارد .

( راستی حدود ۴۰۰ ک. م بیشتر نیست این رو از خانم قاسمی پرسیدم !) توفیق مستمر ...

پیروز باشی

سلام جناب و خسته نباشی تقدیم شما ..

تشکر از لطف و همکاری بی نظیرتون .

پس با این فاصله میشه فال نیک گرفت !

امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشی

منیژه احمدی پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ق.ظ

سلام سرکار خانم.
خدا قوت .
فوق العاده نوشتی . حس تلخت را می توان از نوشته هایت درک کرد .
وقتی اخبار کودک آزاری ها به ویژه شنیع ترین آنها یعنی آزار جنسی . را می شنوم روان برایم باقی نمی ماند . واژگون می شوم .
آیا امروز در حکومت جمهوری اسلامی می توانیم سازمانی، فردی، مسئولی را پیدا کنیم که گوش شنوائی برای شنیدن وضعیت امروز و فردای کودکانمان را داشته باشد؟ و بشنود که امروز بچه هایمان در چه وضعیتی هستند و ما چه وظیفه و مسئولیتی در قبالشان احساس می کنیم؟

خداوند حسام و همانند حسام ها را از این بیماری نجات بدهد . خنده حسام بدلم نشست . واقعن این امید باید باشد .

رفتار کودکانه تو با کودکان را دوست میدارم ! میدیدمت . انشااله که موفق باشی.

سلام دکتر خانم ..
نخسته .
همیشه اینویز بودنت رو دوست دارم !!!!!! اما جدا همیشه خواستم بدونم این را هم به جناب خارا گفتم که چرا خانوم احمدی پنهانی مراقب کارهایم هست ! (لبخند ) ..

گوش شنوا و چشم بینا ...کجاست ؟

تشکر از لطف همیشگی شما . شاد و موفق باشید

نسل سوخته پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ب.ظ

اگر قرار شود خنجر فرو رفته در قلب کودکان اثیوبیا و فلسطین و افغانی را بیرون بکشم، پس یادم باشد اول خار را از پاى کودکانم که اینجا هستند در بیاورم.!

بیشتر از این حرفی نیست بنویسم !

.
.
.
سلام سوسن عزیزم
روزمان مبارک ! یه زمانی کودک بودیم . کودک باشیم و کودکانه به کودکان گوش کنیم . شعاریست زیبا از یونیسف . امید بر آن داریم که حقوق کودکان در اولویت قرار بگیرد . شعارها فقط شعار نباشند !

سلام جناب ...نخسته .

سپاسگذارم از حضورت و اظهار نظر لطفت .
یادم نرفته که نوشتم ...منم یک روزی کودکی بودم ..و ..

آخر هفته خوبی در کنار ساحل مرمری داشته باشی ! کاش منم بودم ..

شاد و موفق باشی

سکوت شبانه جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:33 ب.ظ

تفسیر درد و فقر تفسیر زندگی های از جنس درد تفسیر کودکی بدون بازی های کودکانه به همراه تحمل دردهای که سالها فرصت برای اشنای با اون ها هست برای کودکانی که بدون توجه به ملیت نژاد کودکیشونو با این ها می گذرونند چز تاسف و تاثر و زهر درونی جواب سوال اینکه نقش ما به عنوان یه شهروند یه معلم یه کارمند یه دکتر ...یک انسان نسبت به این ها چیست چه چیز دیگه ای رو میتونه تو وجود هر انسانی زنده کنه ؟

به امید روزهای امید بخش تر ....

سلام سجاد عزیز ...

کاملا موافقم . هر کدام از ما میتونیم دنیای بسازیم بدون خشونت بدون جنگ برای کودکان آینده . اما تاسفم بر این است که ما بجای کمک به کودکان (نسل سوخته) سعی کرده ایم آتشی دیگر در دلهایشان برپا کرده ایم ...

روزهای خوش و سرشار از امید را برای نونهالان آرزومندم ..

دلت شاد ..

منصور وحدانی جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:20 ب.ظ http://www.goranaz.blogsky.com/

سلام بنگری عزیز

خوش اومدی

خواندن این مطلب در ذهن هر خواننده ای یک سری تصاویر و خاطرات و حوادث رو به تصویر میکشه
حالا تلخ یا شیرین فرقی نمیکنه
مهم این هست که تو تونستی اون حس رو در ما ایجاد کنی
_____________________________________ .

دنیا پر شده از خبرهای گوناگون و گاه تکان دهنده و ناباورانه از کودکان که گاهی چه بی رحمانه به آنها حمله و تجاوز و زور گفته میشه ، کودکانی که معصوم و جز به بازی و خنده فکر دیگر نمی کنند

کاش دنیایی بود که تمام آن کودکان بودنند و کودکان فرمانروای میکرنند و هیچ خیانتی و بیماری و زور گویی و ... نبود

آرزوی سلامتی و بهبودی برای همه کودکان بیمار و خواهان صبر از خدا برای این خانواده ها که می دونم و دیدم و کشیدیم با چه مشکلات و رنج های فراوانی مواجه هستند
____________________________________ .

امید روزی که همه کودکان روی زمین به جز بازی و خننده در دنیا چیز دیگری سراغش نیاد و همه ما صدای آشنای انها رو گوش کنیم

راستی روز کودک رو به کودک درونت تبریک میگم
و تشکر میکنم از لطفی که به من داشتی
اما خدائیش خیلی نگران بودم

شاد باشی و پایدار دخت هرمزگانی

سلام و خسته نباشی جناب ..

سپاسگذارم از لطف همیشگی شما و همیشه همراه بودنتان. جریان داراب- شیراز کلی برنامه ها را به هم ریخت ...خلاصه مدیون محبت های شما هستیم .

*********


دقیقا خاطرات کودکی بد و خوبش مهم نیست ...مهم همان اصل کودک هست که امروزه فاقد خیلی از چیزهاست اول از همه حقوق کودک ٬ دوم بی اهمینی و بی توجهی به این اصل که ما نیز روزی کودک بودیم و نیازهایی داشتیم . حالا چه برآورده شده یا نشده ...پس برای آینده سازان باید کوشید و از تجربیات بد و خوب حودمان در دوران کودکی چیزهایی بیاد بیاوریم تا کودک امروز دچار نقص ٬ دچار کمبود امکانات ٬ و حقوق گمشده ای نداشته باشد ..

تشکر از لطف شما ...روز سینا هم مبارک .

دلت شاد و ایامت شیرین تر ..

امیر علی جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:22 ب.ظ http://eskele.blogfa.com

واقعاً زیبا نوشته اید بنگری جان . امیدوارم موفق باشید .

سلام و نخسته ..

سپاسگذارم از حضور و اظهار نظر لطفتون ..

شاد باشی

سهیل شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ب.ظ

چقدر تو کودکی ! لذت بردم از نوشته بجا و زیبات
.
.
.
سلام بنگری جانم

سلام سهیل جانم ..
به همون اندازه ای که تصورش رو نکردی !!
مرسی و دلت شاد ..ایامت بادبادکی ..!

مهشید یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:31 ق.ظ

با این شعار: به کودکان گوش کنیم. این شعار برای ماست. ما آدم بزرگ‌هایی که همه روزی کودک بوده‌ایم. به جای من، که امروز هیچ کودکی نخواهم دید،هر کودکی دیدید به حرفش گوش کنید.
گرچه کار جلفی باشه. اما این پست رو تقدیم می‌کنم به سه کودکی که می‌شناسم: پوپو، طم طم و سارینا.! و صد البته به دل و مهر کودکانه بنگری !!!!

سلام مهشید عزیزم ...

بینهایت لطف داری ....سپاسگذارم خانومی ..

ستاره باران یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:39 ق.ظ

امیدوارم خدا سایه هیچ پدر و مادریو از سر فرزندانشانون کم نکنه؛ جیب پدر و مادرها پرپول باشه, دلشون مهربون و همیشه به حرف کودکانشون گوش کنند و به حقوقشون احترام بذارن…
*یه لحظه حس کردم مجری برنامه کودک شدم! D:

برقرار و پیروز باشی دخت و خسته نباشی واسه پست بجا و زیبای کودکانه که از حس کودکانه و معصوم برخاسته است!

سلام خانومی ...
انشاالله ...

مگه مجری نیستی ؟!!! دی ...

ممنوم از حضور همیشه سبزت و لطف همیشگیت ...کودک بودن رو دوست دارم !!(گل) ..

دلت شاد

برگ آخر یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:07 ق.ظ http://last-card.blogfa

سلام دخت هرمزگانی
عالی بود .
بنظر من صرف اندکی وقت برای اینکه بیاموزیم چگونه می توانیم شنونده خوبی باشیم، کاری با ارزش و مغتنم است اما مهارت کافی برای این کار بسیار ضروری است . گوش کردن به حرفهای کودکان مثل گوش کردن به حرفهای بزرگترها نیست خیلی با دقت و ملاحظه خاصی باید به آنها گوش داد.یعنی فن گوش کردن یک تکنیک خاصی لازم دارد که می توانند به وسیله آن عشق و احترام خود را به کودکان خویش نشان دهند.

روز همه کودکان مبارک .(دیر شد - ببخش)

سلام و خسته نباشی
سپاسگذارم از حضور و اظهار نظر لطفتون .
به نکته بسیار جالب و مهم اشاره فرمودید ...فن گوش کردن . فن گوش کردن اعتماد به نفس آنها را زیادتر میکنه و اینکه شخصیت کودک قویتر میتونه باشه.

همه روز ٬ روزه کودکه دیر نشده ..

دلت شاد و موفق باشی

سیاوش کاویان یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:15 ب.ظ http://mby.blogfa.com

سباس ویژه از احوالبرسی تان.
همیشه از خواندن نوشته هایتان که سرشار از عواطف انسانی است لذت برده ام و این بار نیز.
شاد باشید.

سلام جناب دکتر

وظیفه بود جناب ..

بینهایت شرمنده فرمودید ...سپاس از لطف و اظهار نظرتون .

امیدوارم سالم و تندرست باشی

حباب یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:13 ب.ظ http://hobaab.mihanblog.com

کاتیوشای مهربان
کودک همیشه گرسنه
زخمی
مرده ی من !
جهان در کجای صورتت به آخر می رسد ؟
در دهانت که شاخه ی زیتونی به آن آویخته ام ؟
و یا در قنداق بسته به بندت ؟
آه کاتیوشا کودک همیشه مرده ی من !
زیر آتش و آوار دزدانه چه می نوشیدی ؟
شیر سرد پستان های مادرت را ؟
کاتیوشای مهربان
مرا ببخش که امروز صبح به ناگزیر
باغ زیتونمان را به ازای گوری ،
گوری برای تو
فروختم ...

(گل)

منبع :
http://zamaaneh.com/jahed/2009/01/post_339.html

سلام حباب عزیز ...

چقدر متاثر شدم ...آخ کودکانم !

انبا میناب دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ق.ظ

روزها مبارک ... ممنون از تشکر وظیفه مونه ٬ تو بهتر از خوبانی و مهربانتر از اونایی

اما

سردرگمی مرا آتش میزند > کمی خستمه ٬چشمانش دیگر در بین اون همه آدم نمیبینه ..

دلت شاد

سلام سمیره جون

مرسی خانومی ...

در جمع تنها تو را خواهم دید و بس !

بنیامین دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:48 ق.ظ http://posbastaki.blogsky.com

دلنگرانیتون تلخ اما تحسین برانگیزه

ممنونم کاکای شاعر ...

بدیس دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:39 ق.ظ http://aask.blogsky.com

سلام.ازاینکه به مقوله کودک وحقوق آنان می پردازی ممنونم ایکاش بزرگا قدر معصومیت اونا رو بدونن

سلام و نخسته جنا بدیس عزیز

تشکر از شما و اظهار نظر لطفتون

کرگین دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:33 ق.ظ

لالایی کودکانه ات خاشن بنگری جان!

سلام و نخسته . قابل تحسین هسته . نیاز اینن بگم تو روحت و روانت یه حس کودکانه و مهربونی زیاد از حد هستن . اما اترسم از مهربونی و عفویت تو سو استفاده بکنن ..! به دل نگر ..کودک مه .

سلام و نخسته ...

سپاس از اظهار نظر لطفت ...

(....بیچه ایتوکا ..فکرت اگفتنم )!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد