فیتیله ی٬ قشر خاموش جامعه !

 

میان این هیاهو در این تجمع بى نظیر مادران و پدران جوان و میانسال که تعدادشان از کودکان بیشتر بنظر مى رسید در سالن یادگار امام شهرستان میناب جمع شده بودند. اینها همه داخل سالنى وارد شده اند که قراراست ، تا محلی باشد برای اولین تجربه حضور زنده آنها در برنامه دنیاى صاف و پاک کودکان بنام فیتیله٬ جمعه تعطیله .     

تبلیغات زیادى براى اجراى این برنامه صورت گرفته بود، برگزارکنندگان این مراسم مکان تبلیغات را مدارس مد نظر قرار داده بودند همچنین فروش بلیط نیز در مدارس صورت گرفت . چیزى حدود 15000 بلیط فروخته شد.

 

                   

 

فیتیله، جمعه تعطیله شعار دلنشین و زیبایى بنظر میرسد٬ کودکان با شنیدن نام این شعار شادى و شوق توصیف ناپذیر را در خود احساس می کنند و در عین حالى که شادى آور کودکان است مورد توجه بزرگترها نیز بوده و هست .    

  

برگزارى این مراسم در شهرستان میناب شادى بچه هاى مدارس را دو چندان نموده بود ، یک اینکه لذت شادى تعطیلى مدارس در روز اجراى برنامه که مصادف بود با روز چهارشنه 29 آبان و دیگر اینکه شادى حضور زنده آنها در فعالیات گروه فیتیله ای و دیدن این گروه .  

   

سالن یادگار امام با ظرفیت 2500 نفر ٬ و با فروش 15000 بلیط اصلا فضای مناسبی را نمی توانست داشته باشد. ازدحام جمعیت بى نظیر فضاى سالن را از فضای شاد به فضای بی نظم و تدارک ندیده مبدل ساخته بود . ازدحام جمعیت از درب ورودى سالن دیده مى شد تا خود محوطه ی سالن ، مردم بعلت نبود جای مناسب برای نشستن همچنان ایستاده این برنامه را مشاهده مى کردند بعضى هم هنوز پشت درب ورودى انتظار ورود به سالن را مى کشیدند . مردم از سراسر شهرستان میناب برای تماشای فیتیله آمده بودند . کودکان و جوانان روستاهای اطراف میناب نیز برای دریافت سهم شادی و دیدن روشنایی فیتیله دست و پای خود را میان این همه جمعیت گم کرده بودند.    

                       

 

از یک سو ازدحام جمعیت و از سوی دیگر خاموش شدن فیتیله چراغ خانواده ی روستایی که فرزند خردسال ایشان برای شادی و تماشای روشنایی فیتیله آمده بود و نمی دانست که برای همیشه فیتیله ی چراغ خودش خاموش خواهد شد و خانواده اش بجای روشنایی و شادی٬ چراغی خاموش با خاطراتی تلخ و فراموش نشدنی از سالن یادگار امام با خود به روستایشان حمل خواهند کرد. آری٬ اگر فضای خاصی برای اجرای برنامه پیش بینی شده بود و تدارکات بهتر بود ٬اینچنین صحنه های دلخراشی را نمی دیدیم . مردم در چنین فضایى که مشخص نبود شادى را ببار دارد یا ماتم ٬ با اظهار تاسف و ابراز نارضایتی از نحوه برگزاری برنامه به خانه هایشان بازگشتند .    

                        

 

قبل از هر چیز بگویم که ارادتمند همه برگزارکنندگان این برنامه هستم چون مردم شهرستان میناب حضور در این برنامه را یک فرصتی برای ابراز شادی و تفریحی مناسب می دانستند که از آن محروم اند - لهذا جای تعجب و حیرت از تجمع مردم و ازدحام نبود .!   

   

*اما سوال حقیر از برگزارکنندگان این است که آیا حضور مردم از کودک گرفته تا بزرگترها در این برنامه با همین کیفیت و تدارکى که مد نظر قرار داده بودید چقدر بار فرهنگى و آموزشى و ییام فرهنگى را به همراه داشت ؟ 

      

*تبلیغات در مدارس و تعطیل نمودن یک روز درسى براى مشاهده ى برنامه اى که همراه با طنز و فکاهت و سرگرمى بود. آیا مى توانست هدفمند باشد و موجب رشد و شکوفایى نونهالان گردد؟    

     

*دلیل و اصرار انتخاب برگزارکنندگان این مراسم ، و دلیل فروش 15000 بلیط براى سالنى که ظرفیت 2500 نفر بیش را دارا نبود چه مى توانست باشد ؟ چرا استادیوم را براى اجراى این مراسم انتخاب نکردند ؟ استادیومی که هزارها بار از این سالن محیاتر و مجهز تر بود !.    

 

*بارها نمایشگاههاى مختلف کتاب در شهرستان برگزار شده است ، اما از سوى آموزش و پرورش ...ارشاد و فرهنگ و دیگر جهات مربوطه هیچ اقدامى براى تبلیغ از این نمایشگاهها صورت نگرفته است  و یا اینکه روز مشخصى را براى دانش آموزان تعیین نکرده اند که مدارس را تعطیل و به دیدن نمایشگاه بروند . آیا نمایشگاه کتاب اهدافى ارزشمندتر و والاتر از برنامه هاى فکاهى و شادى ندارند ؟    

 

*آیا مدارس جاى تبلیغ و ترویج اینگونه برنامه هاست ؟ چرا اذهان پاک و صاف کودکان را به این سوى سوق میدهند ؟ 

   

*اهداف این برنامه چیست ؟ آیا عواید برنامه فتیله صرف امور فرهنگى دانش آموزان شد ؟ یا اینکه این عواید همانند عواید دیگر از این شهرستان و استان خارج گردید ؟! 

 

از آنجا که شهرستان میناب دومین شهرستان استان هرمزگان بشمار مى رود، از سلسله و ابتدایى ترین محرومیتها برخوردار است ، بجاى اجراى اینگونه برنامه ها و خلق کردن شادیهاى کاذب و موقت در اذهان مردم شهرستان میناب ، بفکر ایجاد تفریحگاه هاى سالم براى تمام سنین ، بفکر شهر بازى براى کودکان ، بفکر ایجاد سینما ، بفکر احداث حمام عمومى ، بفکر ایجاد مراکز تجارى ، بفکر برگزارى نمایشگاههاى کتاب –علمى – درسى – فرهنگى ، بفکر ایجاد راه حلهایى براى زدودن معضلات اجتماعى مختلف اقشار این شهرستان باشید . 

  

 

ربط : فرماندار – ارشاد – آموزش و پرورش – تربیت بدنی - خانواده همه و همه در رشد و ارتقاى سطح فرهنگى و علمى نونهالان نقش مهمی را می توانند ایفا کنند .     

 

 

نظرات 46 + ارسال نظر
پ.نون چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:29 ب.ظ http://babune.blogsky.com

چه اتفاق ناخوش‌آیندی.

نشنیده بودم در موردش.

واقعا بلایی سر بچه‌ای اومده؟ :(

اینکه مدرسه‌ها رو تعطیل کنن واقعا عجیبه. مگه نمی‌شد مراسم شب و وقت تعطیلی برگزار بشه.

اینهمه بلیت اینهمه زیاده‌خواهی!

یکی می‌گفت باید همه‌جامون به همه‌جامون بیاد!

inموریx چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:54 ب.ظ http://www.inmorix.persianblog.ir

واقعا یه بچه توی این مراسم فوت کرد؟؟؟؟چرا آخه؟؟؟؟یعنی اینقدر مملکت خرابه؟

احسان رضائی چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:40 ب.ظ http://www.goojegeno.blogsky.com/

سلام ؟

مهرگان پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:37 ق.ظ http://www.bandarmehr.blogfa.com/

سلام سلام
خوبی خوشی سلامتی؟
یادمه اون قدیم قدیما همین گروه نمایشی البته با یه ذره تفاوت ترکیبی برنامه پالام پولوم پیلیم اجرا میکردن . یادش به خیر
دروه ابتدای بودیم که پالام پولیم پیلیم اومده بودن بندر و در مدارس مختلف (از جمله مدرسه ما) برنامه نمایشی و آموزشی! اجرا میکردن. یادش بخیر
دوره ما با محدودیت ها و امکانات کمتر فرصت تفریح بیشتر و مفید تری داشتیم . سینمای کودک و نوجوان در اوج خودش بود آثار ماندگاری مثل گلنار دزد عروسک ها و ... در اون دوره خلق شدن ... اما حالا...

اما حالا بچه ها با این بازار گرمی ها باید سرگرم بشن . خانواده ها هم چاره ای ندارن و باید جیب عده ای رو پر از پول کنن

موفق باشید

بهشب پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:17 ق.ظ

اجازه خانم من جواب بدم:عواید این برنامه بال دارند پس پرِ.
من با یه دبستانی در بندرعباس همکاری میکنم دیروز از رو کنجکاوی رفتم اوضاع سرویس های بهداشتی رو بررسی کنم.دیگه تا اخرش رو بخون.اصلا یه درد عجیبیه این دنیا کودکان،جلوی چشمت دارند تلف میشن و تو هم کودکی خودت رو به یاد میاری.کل هرمزگان یه پارک مناسب یه شهربازی با قیمت مناسب نداره.فقط کافی یه سری به شهر بازی ستاره جنوب بزنی میبینی که چه قشری در حال لذت بردن از فضای تفریحی هستند.پس تکلیف کودکان محله های فقیر نشین چه میشود.ایا بعد از این همه سال بازی انها باید فوتبال در زمین های کثیف و میان غرغر های همسایه ها باشد.بعد بازی هم تعدادی با پای خونی و درد به خونه میرن .چون کفش ندارن بپوشن

نسل سوخته پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:55 ق.ظ

دیده از ظلمت شب هر چند در جفاست
امید روشنی خورشیدش از جفاست

نمونه آشکار از رسالت کسانی که به نوعی خود را در درجرگه اصحاب فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی و خادم آن می دانند !!و به ظاهر فرهنگ و هنر را از چرخه سیاست زدگی و سیاست بازی خارج کردند ولی در باطن فرهنگ و هنر را مظلوم نگه داشته اند .
فتیله این قشر همیشه خاموش مانده

بدیس پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:30 ب.ظ http://aask.blogsky.com/

سلام.از بس که عده ای شادی را از مردم میناب گرفته اند.این عکس العمل برای استقبال از اینگونه مراسمات فارغ از محتوای آن کاملا طبیعیه.لازم بود دست اندرکاران تدبیر بهتری بکار می بستند تا هم تعداد بیشتر مردم ازبرنامه هااستفاده می کردند وهم اینگونه حوادث پیش نمی آمد.درامدش هم....

سلام بدیس عزیز
کاش بهتر از این تنظیم و برنامه ریزی میشد .

نهنگ پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:38 ب.ظ

سلام نهنگ!

[ بدون نام ] جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:24 ق.ظ

نه نامی نه نشونی ...

دکتر پرتقالی جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:43 ق.ظ http://dr-orange.blogfa.com

چقدر تراژدیک بود واقعا؛ اونجا یکی فوت کرد؟ چرا یه برخورد جدی نشد؟

سلام
سپاس از حضورتون .
تا کنون که خیر..

طاهره جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:47 ب.ظ http://xt.blogfa.com

جام کردم .... همین

راستی سلام!!!

منیژه احمدی جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:09 ب.ظ

سلام خانم .
تشکر بابت این گزارش . در آمد حاصل از این برنامه ها صرف سفره های رنگین قناد و قنادها می شود . جای تعجب اینجاست که هیچکدام از ---------- بقیه را خودتان واقفید !

همسفر جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:14 ب.ظ

شاید بد نباشد برای لحظه‌ای از اسب سرکش آرمان‌های بلند پروازانه پیاده شویم ودر سؤالات بالا تأمل نمائیم !

سلام بنگری جان
سپاس از تو و سپاس از قلمت .

کمالی جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ب.ظ

خیلی حکایت ناراحت کننده ای بود ! اقدامی صورت نگرفت؟! جواب سوالهایت را از مسولان اگر بخواهی دریافت کنی یا حق خون بچه خردسال هرگز جوابی داده نمی شود ! خیلی متاثر شدم . هرمزگان و ثروت نهفته اما محروم . با عنوان مطلبت خیلی موافقم .
تحسین بنگری جانم

ستاره باران جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:25 ب.ظ

سلام دخت مهربون هرمزگانی .
سپاس از گزارشت !
شوکه شدم از خبرت که یخ زدم وحتی نتوانستم گریه کنم . عقل فرزندان ما را با چه سیاستی آشنا می کنند !؟ هدف کسب درآمد برای این گروه و برگزارکنندگان این برنامه بود . مثل روز روشن مشخصه .

لاتیدان شنبه 9 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:13 ق.ظ

سلام
گزارشتان جالب بود
واقعا کسی در این برنامه مرد؟
نوشتن تان مبهم و دو پهلو بود
سریعا حقیر را درست مطلع کنید ممنون می شوم
منتظرم

سلام جناب ذاکری
خسته نباشید ...
سپاس از حضور و اظهار نظر لطفتون .
معذرت که دیر به کامنتتون جواب میدم .
تا جاییکه میدونم نوشته ام را پیچیده و مبهم ننوشتم . حالا منظور شما از دو پهلو بودن مطلبم چیه ؟
یک توضیح کوتاه خدمتتون عرض کنم ٬ جمعیت زیاد و خفگی کودکی که از روستای اطراف میناب همراه خواهر بزرگترش به اونجا اومده بود و بحالت نمیه زنده اون رو به بیمارستان منتقل کردند که فکر کنم رسیده یا نرسیده به بیمارستان فوت کرد ٬ تقریبا همه کسانی که اونجا بودند از این ماجرا مطلعند که خواهرش چگونه خودش رو به در و دیوار می زد و ......

بازهم اگر توضیحی لازم داشته باشید ٬ خواهشمندم مرا مطلع سازید .

شاد و موفق باشید

صابری شنبه 9 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:12 ق.ظ http://lengehkarate.com

سلام...
طمع و حرص زیادی بعضی از مسئولین چه بلاهایی که سر مردم نمی آورد...

چوک سورو شنبه 9 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:19 ق.ظ http://suru.blogsky.com

با سلام خدمت دخت عزیز و ارزوی سلامتی و سربلندی برای شما و دیگر عزیزان هرمزگانی .

از این مسئولین و از این نظام و از این بینش حاکم بر سیاستهای فرهنگی ، چه انتظار دیگری می توان داشت .؟

ابراهیم منصفی در شعر چه وا ایران شوکه ( ایران )
گوشه های از انچه در اینجا می گذرد با بومی سروده اش بیان نموده است.
با همین شعر به روز هستم

موفق بشی دخت عزیز

سلام بزرگوارم .
سپاس از حضورتون . کاملا باهاتون موافقم.
حتما خدمت میرسم .
موفق باشید

سزاوار سکوت شنبه 9 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:24 ق.ظ http://www.khalvatematrook .blogfa.com

فقط می تونم بگم متاسفم .
داد یاری نیست.
اپم....

دخترخلیج شنبه 9 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.dkh.blogsky.com

سلام بر دختر هرمزگان ...

این نوشته شما منو یاد ۲ خاطره انداخت ... اول خراب کردن ساختمان فرهنگ و ارشاد هرمزگان که در جوار امامزاده سید مظفر بود و چه غوغایی برپا شد اما بی حاصل ...

دوم اینکه به یاد دوران ابتدائی خودم افتادم . زمانی که پالام پولوم پیلین اومدن به مدرسه ما و من اون زمان چهارم ابتدائی بودم ...

دوستانی که با من خاطره مشترک دارند منظورمو فهمیدند!
بهرحال چه بگویم که نگفتن اش به از گفتن ...

سهیل یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:17 ق.ظ

متاسفم برای خانواده اش !
مملکت ما رو باش ... این عین نفتی میمونه که ما داریم اما احساس سرما میکنیم !
تشکر بابت گزارش . موفق باشی گلم

و سلام

بدیس یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:21 ب.ظ http://aask.blogsky.com/

سلام.بروزم....

لیدا یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:41 ب.ظ http://lina.blogsky.com

سلام دوست خوبم ...

وبلاگ هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست آپدیت شد ...

« گفتگو با مهرداد نصرتی درباره ی ناصر عبداللهی پس از دو سال سکوت ... »

حتما بخونید ...

منتظر هم دلی شما دوست عزیز هستم ...

روحش شاد و یادش گرامی ...

لاتیدان دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:20 ق.ظ

سلام
ممنون از کامل کردن گزارش بخشیدن از شما چون باورش برایم سخت بود
اگر مشخصات کامل تری به دست اوردی برسان
شرم اور است
می توانست به موقع رسانه ای بشود
هنوز هم دیر نیست

سلامی مجدد خدمت شما ...
میدونم واقعا سخت است . اگر خبرنگار درست حسابی بود اگر از اجرای برنامه و حوادث اون روز چیزی می نوشتند مردم آگاه می شدند اما حیف که خبرنگار صدا و سیما آن روز همه خواب بودند !. البته میناب که خبرنگاری نداره ! اینم اضافه بر چیزهایی که ندارند ! تازه صدا و سیمایی راه اندازی شده که نمیشه نتیجه گرفت به این زودی !
وجود این همه جمعیت از تبلیغاتی که در مدارس بعمل آمده بود دیده میشد یعنی اگر کسی که بچه مدرسه ای نداشت از این ماجرا بیخبر بود . خوب این چه رو میروسنه ! خیلی حرفه خیلی !

گفته شده که از اهالی روستاهای نزدیک میناب بوده در همین حد شنیدم . چشم اگر اطلاعی باشد حتما شما را در جریان قرار خواهم داد .

هیچوقت دیر نیست ...اگر ماه ها هم بگذرد بازم تازه است !

شاد و موفق باشید

سعید بلوکی دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:57 ق.ظ

سلام دخت هرمزگان
تشکر بابت گزارش و افسوس و صدها افسوس .
بیشتر متاثر شدم از جریان فوت دختر خردسال . آرمین ما هم برای دیدن این برنامه اصرار زیادی داشت خوب بچه است نیاز دارد به دیدن برنامه های کودک اما نه با این پیش بینی که برگزارکنندگان برای مردم شهرستان میناب در نظر گرفته بودند . شخضا حضور نداشتم اما دایی آرمین می گفت صدایی از ناله و فریاد مردم را می شنیدند اما چون جمعیت زیاد بود نمی فهمیدند جریان چی بوده . بعدها فهمیدند که کودک خردسالی مرده . هیچ اقدامی صورت نگرفته حتی خانواده این کودک شکایتی هم نکردند ! این دلیلش همین است که قشر محروم قشر ضعیف همیشه خاموش اند همین خاموشی گرفتاریها مشکلات پی در پی برایشان ایجاد می کند . کدام روزنامه محلی هرمزگان در این باره چیزی نوشته !؟ کدام یک از ما از حرفی زدیم ! معنی این سکوت را نمی دانم چیست؟

با شما موافقم من هم بعنوان یک مینابی همین حرف را به تمام کسانی که در قسمت ربط نوشته اید می زنم .از خیلی امکانات محرومیم شهرستان میناب که هنوز از صدا و سیما محروم اند و چطور امکان دارد که از برنامه تلویزیونی کودک محروم نباشند . برنامه ریزی زیاد هست اما عملکرد مهم تر است .

ایمیلی فرستادم خدمتت لطفا ببینید .
همیشه موفق و موید باشی .

سلام خدمت شما ..

حتما می بینم ...با سپاس
شاد باشی

ماه لی لی دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:30 ق.ظ

درود ..و بدبختانه نفرینی که از ماست وبر ماست.

سلام ماه لی لی عزیز ..
خوشحالم بعد از مدتها اینجا حضور یافتید ...تشکر .

منم موافقم ...همینه .

شاد و موفق باشید

کرگین دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:58 ق.ظ

سلام دخت گرامی
غراب بالی بودی مگه تو جاسک نهستری ! تو ساحره و جن و جلوسی هرجا حاضری (خنده اوو) .
اموزش ربطی به س ا س ت اینین ! خوشون اگگن ولی ما که ادیدنیم و حقایق چیزی دیگه اگیتن ! با سهیل هم موافقم حرفش منطقی هسته .
سکوت یعنی سکوت خود مردم هرمزگان و بی همتی ما خومون باعث ابوت که مظلوم بمونیم و حق و حقومون خارده بیو . از خومونن فقط .
دستت درد نکنت بابت گزارش .مطلب تاثیر گذاری هسته و افسوس که از بی نظمی و هدررفتن خون کودک هیچ عکس العملی نشون داده نبودن تا حالا .
با رنجبر تماس امگفتن اگیت رودخونه در حال جاری بودن انشالله .
تو هم شاد باشی دخت


جاسک توا بری اَ کم راه باید عبور بکتی ؟!

شاید پریزاد !

مه هم همین اگم ...

عجبا!! بالاخره ...

همشهری در غربت دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:57 ق.ظ

افسوس همی

بندرعباسی دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:32 ب.ظ

بنازم به دخت هرمزگان و جسارت ایکه بخرج ایدادن .
شرم آورن تا کی زیر دست سرحدیون باید له بشیم تا کی از خون جونه ما بکشنن تا کی ما پوست استخوان و گوشتیم .

انبا میناب دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:53 ب.ظ http://www.ambaminow.blogfa.com

سلام و نخسته دخت هرمزگانی
متاسفانه این چیزی هست که در همه شهرهای این کشور می بینیم و تنها در یک منطقه یا شهرستان خاصی دیده نمیشه باید پی گیر شد ...
ممنون از شما خانومی
دلت صاف و شاد دادا

سکوت شبانه دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:27 ب.ظ

فیتیله جمعه ها که نه به کل همه کس و همه چیز و تموم برنامه هامون تعطیله -
اینطور نیست دوست من

سلام سجاد عزیز..دقیقا ....
ضمنا هوا چه گرم است اینجا !

جورج پاکوهی سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:02 ق.ظ

سلام .
مه مزا حمت بودم فقت تشکر ازت بکنم برای توزیع جون وزیبای شعر ایران ..... تشکر

سلام همشهری نخسته ...
خواهش اکنم ...
اما چتوکا دوباره سبز بشت ...چتوکا ..
هرجا که هستی شاد و موفق بشی

مهدی ذاکری سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:27 ق.ظ

داد و ستدها / منافع شخصی/محرومیت/فرهنگ/فقدان دانش فرهنگى /برنامه ها/شادی/آفات فرهنگی/خودباختگى/گنگ ماندن مفهوم و معناى زبانى فرهنگ/درآمد/باز فقر فرهنگی/دانش آموزان/بی بهره /بی کفایتی/بی مسئولیتی/هرمزگان/محروم/همیشه

سلام سرکار . نخسته. فال نیک بد نیست . در حال بررسی می باشد!
خوش وقت باشی

یارب نظرت از خلقت برنگردون ...

بندری سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:26 ب.ظ

نمایشگاه کتاب عاید اینین که بخان هزینه تبلیغات هادن .جیب یک مشت مال مفت خوار که پر نابو . ایتو برنامه ی پول و منفعت زیادن . براشو فرق ناکن تو بمری یا مه یا ان مهم هدف خوشو که باید عاید هنگفتی نصیبشو بشت .
شرم آورن . افسوس .

حباب سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:53 ب.ظ http://www.hobaab.mihanblog.com

تا اونجا که من از بازدیدکننده های این جشن شنیدم ٬ بیشترین عامل شلوغی ٬ ازدحام بزرگسالانی بود که سعی می کردند هر چه سریعتر وارد سالن بشند در حالیکه کودکان زیادی با در دست داشتن بلیط بیرون سالن به جمعیت خیره بودند ...
حالا اینجا یک سوال خیلی مهم پیش میاد !
این برنامه برای بزرگسالان تهیه شده بود یا کودکان ؟

(گل)

سلام حباب عزیز ...

سپاسگذارم از دقت و ملاحظه دقیق شما .سوالی مطرح کردید که کلا از ذهنم پریده بود . در اصل کودکان اما وقتی برنامه ریزی درست در کار نباشد و برگزارکنندگان هدفی دیگر در سر داشته باشند حضور بزرگترها جای کوچکترها را تنگ خواهد کرد !
دقیقا حضور بزرگسالان بیشتر از کودکان بود . بنظر من برخی از بزرگسالان بعنوان همراه آمده بودند تا از کودکان خودشان مراقبت کنند و برخی هم فکر کنم آنچه از این برنامه در ذهن خودشان تصور کرده بودند برای لحظاتی شادی و سرگرمی و گذراندن وقت بود هر جند که میدانستند این برنامه ٬ برنامه ی تخصصی اینها نبود ولی بالاخره حضور داشتند .
ازدحام بزرگسالان و بی نظمی هنگام ورود به سالن یکی از دلایلی میتواند باشد که دختر کوچولو احساس خفگی کند و زیر دست و پای یزرگسالان ...از بین برود . نه تنها این دختر کوچولو بلکه شنیدم که تعدادی هم دست و پا شکسته ...

تشکر از حضورتون .
موفق باشید

آشنا سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ب.ظ

تاثیر گذار و شرم اور !

روشنک چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:52 ق.ظ http://azeshgh.blogsky.com

افسوس و صد افسوس!
گاهی فکر می کنم شادی برای ملت ما حرام است! گاهی فقط یک لبخند غنیمت است اگر از ته دل باشه! اما...چقدر ناراحت شدم البته این اتفاقی است که همه جای ایران می افته و هیچ کس صداش در نمیاد که آقایان محترم برای بزرگترها که هیچ برای کودکان که سرمایه های این مملکتند فکری بکنید....
افسوس و صد افسوس!
شاد باشی عزیزم

مهدیه نصیریان چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام سرکار خانم .
ناروایی بر روایی غلبه داشته ، ستم بر عدل ، خشونت بر مدارا ، و تاریکی بر روشنی . تفریحگاهی نیست ٬ پارک با اسباب بازیهای زنگ زده که رونقی ندارد کودکان را از خود متنفر کرده است٬ بام مینو جای مناسب تری می توانست باشد اگر جوانان لذت نشستن بر بام را بدون دودهای قلیانهای شیشه ای می دیدند ٬ سینما نیست ٬ رستوران درست حسابی نیست ٬ کافه شاب نیست ٬ و نیست و نیست ...

چقدر همه کوچک و بزرگ منتظر بهانه ای بودند برای خندیدن در زمانی که صنعت گریه و ماتم به اوج رسیده و هر جند که ملت ناشاد را نمی توان با این برنامه ها شاد کرد! چون اگر شادی بدنبال داشنه باشد مصنوعی و موقتی خواهد بود !
دقت کردین ؟چرا این طوریه؟

کاشکی صدای تو و همه ما بگوششان می رسید تا بدانند که آنقدرها هم ناسپاس نئیم.!

نفستون همیشه گرم بنگری جان

سلام خدمت شما ..
سپاسگذارم از حضورتون ..
انشاالله ..

شبح دریا چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:24 ق.ظ

ولی واقعا حیف… واقعا افسوس ... واقعا شرم اور دردناک ...لعنت به چراغ سرخ لعنت به چراغ سبز…

معصومه صادقی پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:54 ق.ظ

سلام سوسن خانم
بفکر هیچ کدوم از اینها نیستند شرم آور و جای تاسف داره که میناب از کوچکترین امکانات محروم باشه چه برسد به امکاناتی دیگه .
درگذر طفلک تلخ بود و متاسفم که هیچ کدوم از جهات مربوطه تا حالا هیچ اقدام جدی انجام ندادند و نمی دهند چون مقصر اصلی ..
دستت درد نکنه . پر انرزی بمانی .

بدیس یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:04 ب.ظ http://aask.blogsky.com/

سلام.عید برشما مبارک.موفق باشید

ماهی بالی چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:15 ب.ظ http://mahibali.blogsky.com/

اگر نشانی خانواده کودک قربانی شده را برایم ارسال کنی سپاسگذارمی شوم sayebani@gmail.com

همشهری سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:17 ب.ظ

دوست عزیز درسته که بی نظمی بوده ولی ازانجا که شغل بنده ایجاب میکند تا چند روز بعد از برنامه در جریان بودم کودکی فوت نشده وهیچ حادثه جانی در کار نبوده .بچه ای دچار تنگی نفس شده بود که همانجا توسط اورژانس مداوا شد.لطفا از شایعات دور شوید تا راه برای شادیهای اینده باز شود متشکرم

موروک گلمپا سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:12 ب.ظ http://sadaf-minab.com

سلام
هرچند که دیر کامنت میزازم ولی اومدم بگم که
میناب هنرمندانی داره که با افتخار میتونم بگم صد برابر از اینا بهتر میتونن برنامه ااجرا کنن هیچ نیازی به این ها نیست

سلام و خسته نباشید
برای خواندن و دانستن هیچ وقت دیر نیست .
مشکل اینست که هنرمندان بومی و هنر آنها همیشه نادیده گرفته شده ! مگر بومیان چه کم دارند ..میدانیم که ندارند اما مراتب علیا گویا ....!

تشکر از حضورتون ..
شاد و موفق باشید

یک دوست یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ق.ظ

میناب شهر شایعات است و متاسفانه وبلاگ نویسان محترم که باید جز روشنگران باشند و با خرافات در جنگ خود نادانسته به شایعات دامن میزنند. در جریان جنگ مذکور حتی انگشت کسی هم زخم نشده است ومورد مذکور شایعه ای بیش نیست. من بعنوان یکی از مراقبین جلسه که تا اخر انجا بودم تکذیب میکنم.

عبدالله پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:25 ب.ظ http://www.az6h2az6h.blogfa.com

خیلیی مطلب رگباری نوشته بودی خیلی خوشم اومد از اینکه به فکر شهر هم هستی اگه یه چند نفری چون توو تو میناب باشه به قول همون آهنگ میناب و راستی راستی گلستان میشه به ایمیلم میل بزن تا در ارتباط باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد